loading...
اهل سنت ویکیپدیا
جهاندیده بازدید : 5 2013/08/03 نظرات (1)
امتیاز : 5.0 (1 امتیاز)

safare-omar-be-qodsعلامه ابوالحسن ندوی / ترجمه: عبدالله تیموری

در زمان خلافت سیدنا عمربن خطاب (رضی الله عنه) دامنه ی فتوحات اسلامی در سرزمین شام گسترش یافت تا به بیت المقدس که مسجد الاقصی در آن قرار دارد رسید.

در اینجا بود که فرمانروایان مسیحی که بر سرزمین شام و روم حکومت می کردند در خواست کردند که باید خلیفۀ مسلمانان شخصاً حضور داشته باشد و قرارداد صلح را به دست خود بنویسد تا کلیدهای مسجد الاقصی را به وی تحویل دهند. زیرا تحویل بیت المقدس و مسجد الاقصی به این آسانی نیست. قدس با شهرهای دیگر فرق می کند. شهرهای دیگر از منزلت و جایگاه قدس برخوردار نیستند. مسجد الاقصی مکانی است که به دست مبارک حضرت سلیمان بنا شده و پیامبران بعدی در آن نماز خوانده اند. پس اگر لازم است که بیت المقدس تسلیم مسلمانان گردد، باید خلیفۀ مسلمانان شخصاً آن را تحویل بگیرد.

فرمانده ی لشکر مسلمانان ابوعبیده (رضی الله عنه) این مطلب را به امیر المؤمنین گزارش می دهد و می گوید: فتح بیت المقدس بستگی به حضور شخص خلیفه دارد.

سیدنا عمر (رضی الله عنه) همانطور که در سایر کارهای مهم و سرنوشت ساز خلافت با اصحاب مشورت می کرد، در این باره هم مسئله را به شور گذاشت. عده ای رأیشان این بود که لازم نیست خلیفه به بیت المقدس برود، چون معتقد بودند که نباید به مسیحیان بها داد، ولی سیدنا علی (رضی الله عنه) نظر به رفتن خلیفه داد و گفت: هم شرافت و منزلت قدس و مسجدالاقصی در نظر گرفته می‌شود و هم کار مسلمانان راحت می گردد.

لازم است در اینجا نگاهی به سفر امیر المؤمنین به شام داشته باشیم.

آری، او فردی است که دو ابر قدرت آن زمان یعنی ایران و روم از ترسش آرام و قرار نداشتند. هیبت نام او گوش ها و قلب ها را پر نموده بود.

درآن زمان اگر پادشاهی یا حاکمی به شهر یا استانی سفر می نمود خبر در همه جا پخش می شد و چشم ها منتظر دیدن حاکم و همراهان و شکوه جلالش می شد و اخبار این سفر های شاهانه در صدر اخبار رسانه های خبری قرار می گرفت و جایگاه ویژه ای را در کتاب های تاریخ و سیرت به خود اختصاص می داد و مردم آن را برای هم روایت می کردند و با دیده‌ی تحسین به آن می‌نگریستند.

حال قدرتمند ترین حاکم وقت می خواهد به شهری که از دیر باز تحت استعمار دیگران بوده است مسافرت کند!

در واقع ماجرای مسافرت عمر فاروق (رضی الله عنه) برعکس سفرهای شاهان و تجربه های مکرر تاریخی است. برای روشن شدن موضوع جریان سفر را با هم مطالعه می کنیم:

سیدنا عمر (رضی الله عنه) در این سفر بر شتری خاکستری رنگ سوار بود. سر مبارکش برهنه و در زیر آفتاب سوزان خورشید می درخشید.

شتر رکاب نداشت و پاهای مبارک از دو طرف آویزان بود.

زیر اندازی پشمی داشت، وقتی بر شتر سوار می شد زین او بود و وقتی از آن پیاده می شد فرش وی. خورجین شترش از پوست یا برگ خرما بود. وقتی سوار می شد خورجین و وقتی پیاده می گشت آن را زیر سرش قرار می داد.

پیراهنی از کرباس به تن داشت که به علت کهنگی پاره شده بود، پیراهن دیگری نیز نداشت، وقتی به بیت المقدس رسید گفت: رئیس این منطقه را صدا کنید و وقتی حاضر شد به او گفت: پیراهنی به من امانت دهید و پیراهنم را بشوئید و پارگیش را بدوزید.

پیراهنی کتانی برایش آوردند، از آنها پرسید: این چیست؟ گفتند: کتان است. گفت: کتان دیگر چیست؟ برایش توضیح دادند.

پیراهنش را کشید و پیراهن دیگر بر تن کرد.

بعد از اینکه پیراهن شسته و وصله زده شد، دوباره پیراهن خودش را بر تن نمود. حاکم آن منطقه که مسیحی بود گفت: شما پادشاه عرب ها هستید. مناسب نیست در این سرزمین چنین لباسی بر تن داشته باشید و مرکب شما شتر باشد. اگر اسب ترکی سوار شوید به چشم رومی ها بهتر است.

در جواب گفت:

ما قومی هستیم که خداوند با اسلام ما را عزت داده است و عزت را غیر از خدا و اسلام نمی خواهیم.

آری، حال امیرالمؤمنین، خلیفه مسلمانان سیدنا عمربن خطاب (رضی الله عنه) که خواب از چشم بزرگترین پادشاهان وقت گرفته و آوازه ی فتوحات او همه ی جهان را پر کرده بود، این چنین بود.

آری عزیزان، این سفر از مدینه به بیت المقدس است که از میان شهر های بزرگ و پیشرفته آن زمان می گذرد و چشم ها از نزدیک او را زیر نظر دارند و به او خیره می شوند. چه راست گفته است خدای بزرگ آنجا که می فرماید:

{ و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لا یعلمون} [منافقون: ۸].

«عزت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است ولیکن منافقان نمی دانند.»

جهاندیده بازدید : 4 2013/08/03 نظرات (0)

دکتر محمد بدیع استاد دانشکده پزشکی دانشگاه قاهره                         ترجمه: ابوعمر انصاری

﴿ذَلِکَ بِأَنّهمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللهِ وَلاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ* وَلاَ یُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً وَلاَ یَقْطَعُونَ وَادِیًا إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللهُ أَحْسَنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ (التوبة: ۱۲۰- ۱۲۱

« زیرا که هیچ تشنگی و خستگی و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی رسد و گامی به جلو برنمی دارند که موجب خشم کافران شود و به دشمنان دستبردی نمی زنند مگر اینکه به واسطه آن کارنیکوئی برای آنان نوشته می شود. بی گمان خداوند پادا ش نیکوکاران را هدر نمی دهد. ( همچنین مجاهدان راه حق) هیچ خرجی خاه کم خواه زیاد نمی کنند و هیچ سرزمینی را پشت سر نمی گذارند مگر اینکه (پاداش آن) برایشان نوشته می شود تا خداوند پاداشی نیکوتر از کاری که می کنند بدیشان دهد.»

راه علاج تصحیح مفهوم،‌ دیدگاه و نیت است، زیرا علت اصلی سستی و کسالت ، ترس از پیامدهای عمل صالح می باشد که شاید سبب زیان دیدن در امور دنیوی شود در حالی که مؤمن به خوبی می داند که بهشت با سختی ها پوشیده شده و جهنم با شهوات ، خوشی ها و دیدگاه ناصحیح.

این موضوع بر سه ستون بنا شده:

ستون اول:

یقینا اولین کسی که از طاعات سود می برد تویی و اولین شخصی هم که از شانه خالی کردن از طاعات و بخل نسبت به حسنات اعم از مال ، وقت ، کوشش و یا علم ضرر می بیند خود تو می باشی.

پس با این منطق است که، نفس تو سود برنده و زیان دیده را شناخته و حرص برای به چنگ آوردن سود و ترک زیان را تجربه خواهد کرد و می فهمد که چه چیزی پایدار و چه چیز فانی است و این نهایت زیرکی و هوشیاری است:

“الکَیِّس مَن دَانَ نَفسَهُ، وعَمِلَ لِمَا بَعدَ المَوتِ”

در واقع این منطق تجارت و سود و زیان است. زیرا که اعمال صالح بالاترین سود را دارا ست، آن سودی که عثمان بن عفان (رضی الله عنه) آن تاجر ثروتمند که به خوبی قوانین بازار تجارت را می شناخت فهمید و قافله تجاری اش را به خداوندی که دربرابر هر نیکی ده تا هفتصد برابر پاداش می دهد فروخت . کدامین بازار بورس دنیا و کدامین قانون ،هفتصد برابر، سود خالص به کسی پرداخت می کند ، بله اینگونه این صحابی جلیل دست رد بر سینه تمامی تجاری که بر سر قافله اش مزایده نهاده بودند، زد زیرا او با خداوند عزوجل معامله کرده بود.

و همچنین « صهیب بن سنان الرومی» این صحابی جلیل القدر، فرزند روم ، کسی که در اسلام آوردن از تمامی رومیان گوی سبقت را ربود و آن کسی که سود عظیمی را به چنگ آورد که پیامبر صلی الله و علیه و سلم بر آن گواهی داد. آن هنگام که پیامبر عمل صهیب به هنگام هجرت که تمامی مالش را به خاطر رضای خداوند رها کرده بود را ستود و فرمود: “ربح البیع یا صهیب” (صهیب معامله ای پرسود انجام دادی).

﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُّلُّکمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ﴾(لصف:۱۰)

« ای کسانی که ایمان آورده اید آیا شما را به تجارتی راهنمایی نکنم که شما را از عذاب دردناک رهایی بخشد»

همچنین رسول الله صلی الله و علیه وسلم مقابله با زیان و افلاس و میزان تجاری آن را به اصحابش می آموزد و می فرماید: المُفلِسُ مَن جَاء یَوم القِیامَةِ بِصَلاةٍ وَصَدَقَةٍ وَصِیَامٍ وَحَجِّ، ویأتِی وَقَد ضَرَبَ هَذَا وَشَتَمَ هَذَا وَسَفَکَ دَمَ هَذَا وَأَکَلَ مَالَ هَذَا، فَیَأخُذُ هَذَا مِن حَسَنَاتِهِ وَهَذَا مِن حَسَنَاتِهِ، حَتَّى إذا فَنِیَت حَسَنَاتُه أُخِذَ مِن سَیِّئَاتِهِم فَطُرِحَ عَلَى سَیِّئَاتِه، ثُمَّ طُرِحَ فِی النَّارِ”.

مفلس کسی است که روز قیامت با توشه ای از نماز،‌صدقه ، روزه و حج آمده باشد و در حالی که به شخصی زده و به دیگری دشنام داده ، خون این را ریخته و مال آن را خورده ،‌پس این و آن از حسناتش برمی دارند تا زمانی که حسناتش به پایان می رسد،از گناهان آنها برداشته می شود و بر گناهان او افزوده می شود و سپس در آتش افکنده می شود.

ستون دوم:

﴿إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ﴾ (التوبة: من الآیة ۱۲۰) « مگر اینکه به واسطه آن کار نیکویی برای آنها نوشته می شود»

آن نوشته ای که با قلم قدر که خشک شده ، برداشته شده و کتابش بسته شده، حک گردیده است.

به شخص مؤمن این عزت ، نیرو و آرامش را در پناه خداوند می دهد که ﴿قُل لَّن یُّصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾ (التوبة: ۵۱)

«بگو هرگز چیزی (از خیر و شر ) به ما نمی رسد ،‌ مگر چیزی که خدا برای ما مقدر کرده باشد،‌او مولی و سرپرست ما است، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند وبس.

، پس ملاحظه می کنیم که همه چیز به نفع ماست و تمامی ستایش ها ازآن خدایی است که تمام خوبی ها به لطف او به انجام می رسند و انسان مؤمن بدین گونه با حوادث روبرو می شود که همگی از طرف خداوند عزیز قوی،‌قادر، لطیف و خبیر است و با این تفکر است که مطمئن می شود که مخلوقات همگی وسیله هستند

و از زاویه ای دیگر تو از این نمی ترسی که اگر تکلیفی را انجام دهی ممکن است دچار سختی شوی زیرا که اگر این کار به ضرر تو بود خداوند هیچوقت تو را به انجام آن مکلف نمی نمود در حالی که خداوند تو را دوست دارد و تو نیز او را دوست داری ﴿فَعَسَى أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا﴾ (النساء: من الآیة ۱۹) « چه بسا چیزی را ناپسند بدانید و خداوند در آن برای شما خیر فراوانی نهفته باشد»

و بدان که از قدر خداوندی راه فراری نیست و حذر کردن به معنای نشستن نمی باشد بلکه باید قبل از اقدام جوانب آن بررسی شود . جدیت ، عزم و شتافتن به سوی کار نیک در دو کلمه جمع شده ﴿خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعًا﴾ (النساء: من الآیة ۷۱ « احتیاط نمایید و آمادگی خود را حفظ کنید،‌ و دسته دسته یا هنگی باهم حرکت کنید»

ستون سوم:

﴿أَحْسَنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ (التوبة: من الآیة ۱۲۱ « خداوند پاداشی نیکوتر از کاری که می کنند بدیشان دهد»

بیندیش برادرم خداوند با این جمله مختصر به من و شما راه را نشان داده است تا آن زمان که پاداش از سوی کریمی است که با میزان نیکوتر ، پاداش می دهد و خداوند در روز قیامت به تو در برابر هر عملت با این میزان پاداش می دهد ﴿وَفِی ذَلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ﴾ (المطففین: من الآیة ۲۶

«مسابقه دهندگان باید برای بدست آوردن این( نعمتهای بهشت) با همدیگر مسابقه بدهند و بر یکدیگر پیشی بگیرند.»

و راست گفت رسول الله صلی الله و علیه و سلم که امتش را به خوبی راهنمایی نموده: “إذَا سَألتُمُ اللهَ فَسَلُوهُ الفِردَوسَ الأعلَى”. هر گاه از خداوند ( بهشت را ) در خواست نمودید فردوس اعلی را طلب نمایید.

جهاندیده بازدید : 5 2013/08/03 نظرات (0)

ستایش ویژهٔ خداوندی است که پس از سختی آسانی می‌آورد. او را ستایش می‌گویم، ستایشی که به واسطهٔ آن بر نعمت و خیرش افزوده می‌شود و گواهی می‌دهم که معبود به حقی نیست جز الله که واحد و بی‌شریک است و هر آنچه بخواهد می‌آفریند و هرکس را که بخواهد برمی‌گزیند. تنها اوست که امر و نهیش در جهان انجام شدنی است. و گواهی می‌دهم که سرور و پیامبر ما محمد، بنده و پیامرسان خداوند و بهترین بندگان است. خداوندا بر بنده و پیامبرت محمد و بر اهل بیت و یاران او درود و سلام فرست.

اما بعد:

بندگان خداوند تقوای او را پیشه سازید و به یاد داشته باشید که متقیان در دنیا زندگی پاک دارند و در آخرت بهشت‌هایی که از زیر آن‌ها رودها در جریان است.

ای مسلمانان:

آسان شدن سختی‌ها چیزی است که همه آرزوی آن را دارند برای همین برخی از مردم هنگامی که در بعضی از امورشان دچار سختی می‌شوند گمان می‌کنند که بلایی بزرگ بر آنان نازل شده و همهٔ درها بر رویشان بسته شده است و راهی برایشان باقی نمانده است؛ دنیا برایشان تنگ شده و نسبت به همه چیز بدگمان شده و اوضاعشان رو به بدی می‌نهد و چه بسا دست و زبانشان به کردارها و گفتارهایی ناشایست آلوده گردد.

اما متقیان که خوشبخت‌ترین مردمان و خردمندترین آنان هستند به واسطهٔ بینات و هدایتی که از سوی پروردگار به آنان رسیده است و با رهنمودهای پیامبرشان ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در این مقام شأنی دیگر و موضعی متفاوت دارند. آنان به یاد می‌آورند که پروردگارشان به آنان وعده‌ای داده است که هرگز خلاف آن نمی‌رود و به آنان چنین بشارت داده است که پس از سختی آسانی در پیش است و درپی تنگنا گشایش خواهد آمد و فرموده است:

{فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (۵) إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا} [شرح: ۵-۶]

(پس [بدان که] به همراه سختی آسانی است (۵) به همراه سختی آسانی است)

و فرموده است:

{سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا} [طلاق: ۷]

(الله به زودی پس از سختی آسانی قرار خواهد داد)

این وعده‌ای است که به شرط برگرفتن اسباب بستگی دارد که در مقدمهٔ این اسباب تقوای خداوند است. تقوایی که توشهٔ رهپویان و بهترین آمادگی برای سفر و توصیهٔ خداوند برای پیشینیان و آیندگان است:

{وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ} [نساء: ۱۳۱]

(و بی‌تردید کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب دادیم و شما را چنین توصیه نمودیم که از الله پروا دارید)

همین تقوا است که باعث می‌شود انسان متقی میان خود و میان آنچه خداوند از آن نهی نموده است حائل و دور کننده و واعظی قرار دهد که او را نسبت به انجام گناه هشدار دهد.

بنابراین عجیب نیست اگر تقوا از قوی‌تری اسبابی باشد که بنده به واسطهٔ آن همهٔ امور خود را آسان ساخته و هر عقبه‌ای را که جلوی رسیدن او را به اهدافش قرار گرفته است از سر راه بردارد:

{وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا} [طلاق: ۴]

(و هر که تقوای الله را پیشه سازد برای او در کارش آسانی خواهد نماد)

به همراه تقوا است که احسان در همهٔ ابعاد آن تحقق می‌یابد همانند احسان به خود که با روی آوردن به سوی خداوند متعال و انجام دادن حقوق وی در توحید و انجام همهٔ عبادات یعنی محبت و خوف و امید و توکل و خضوع و فروتنی و نماز و قربانی و زکات و روزه و ذکر و صدقهَ تنها برای او محقق می‌گردد زیرا این مقتضای کلمهٔ توحید یعنی لا إله إلا الله است یعنی: معبودی به حق جز الله نیست و این همان حقیقت تصدیق پاداش نیکوتر است که در این سخن خداوند متعال آمده است:

{فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى (۵) وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى (۶) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى} [لیل: ۵-۷]

(پس اما آنکه بخشش نمود و تقوا ورزید (۵) و [پاداش] نیکوتر را تصدیق نمود (۶) به زودی راه آسانی پیش روی او خواهیم نهاد)

آنچه مدلول و معنای چنین چیزی را واضح می‌سازد آن است که بنده می‌داند خداوند متعال متصف به صفات کمال است و او چنان است که ابن قیم ـ رحمه الله ـ می‌گوید که وی «بنده‌اش را به حسب صفات خود مورد پاداش قرار می‌دهد: او رحیم است و رحیمان را دوست دارد و نسبت به بندگان رحیم و مهربانش رحمت می‌ورزد و او پوشاننده است و برای بندگانش نیز پوشیدن عیوب دیگران را می‌پسندد و اهل عفو است و آن بندگانش را دوست دارد که از دیگر بندگان درمی‌گذرند و لطیف است و لطف را از بندگان خود دوست می‌دارد و سخنان تند و سخت را بد می‌دارد. اهل رفق و نرمی است و آن را دوست می‌دارد و شکیبا است و شکیبایی را می‌پسندد. اهل نیکی است و نیکی و اهل آن را دوست دارد و عدل است و عدل را دوست دارد. عذر را می‌پذیرد و کسانی را که عذر بندگانش را می‌پزیرند دوست دارد و بنابراین او بندگانش را بر حسب بودن یا نبودن این صفات در آنان مورد پاداش و جزا قرار می‌دهد؛ پس هر کس ببخشد خداوند نیز وی را می‌بخشد و هر که با بندگان او نرمی پیشه کند او نیز با وی نرمی پیشه می‌کند و هر که به آفریدگان او رحم کند او نیز به وی رحم می‌کند و هر که به دیگران نیکی کند او نیز در حق وی نیکی خواهد کرد».

از جملهٔ این احسان آسان‌گیری برای کسی است که در پرداخت قرض خود به سختی افتاده است یا مهلت دادن به او یا کم کردن قرض او است چنانکه در حدیث آمده است: «هر کس بر کسی که در قرض خود به سختی افتاده است آسان گیرد خداوند نیز بر او در دنیا و آخرت آسان خواهد گرفت» [به روایت مسلم در صحیح]

همینطور اگر به همراه این احسان، همانند بندگان برگزیدهٔ خداوند، تضرع به سوی آفریدگار و دعای او را نیز داشته باشد چنانکه موسی ـ علیه الصلاة والسلام ـ می‌فرماید:

{قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی (۲۵) وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی (۲۶) وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی (۲۷) یَفْقَهُوا قَوْلِی} [طه: ۲۵-۲۸]

(گفت: پروردگارا سینهٔ مرا فراخ گردان (۲۵) و کار مرا آسان ساز (۲۶) و گره از زبانم بگشای (۲۷) تا سخنم را بفهمند)

و همینطور دعایی که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در هنگام سختی‌ها به زبان می‌آورد و می‌فرمود: «اللهم لا سَهل إلا ما جَعَلتَه سهلا وأنتَ تجعَلُ الحَزنَ إذا شئتَ سَهلاً». یعنی: خداوندا هیچ آسانی نیست مگر آنچه تو آسان گردانده‌ای و تو اگر بخواهی ناهمواری‌ها را هموار می‌سازی.

همچنین پایبندی به آداب دعا و سنت‌های آن و اخلاص خداوند و پیروی از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و آغاز دعا با حمد و ثنای خداوندی و درود و سلام بر پیامبر وی و ایستادن در برابر قبله و اصرار در دعا و عدم استعجال در دعا ـ که بگوید دعا کردم و اجابت نشد ـ و درخواست تنها از خداوند و نه هیچ کس دیگر جز او و اعتراف به گناهان در پیشگاه خداوند و اقرار به نعمت‌های او و توسل به نام‌های نیک و صفات والای پروردگار یا به عمل صالحی که پیش از آن انجام داده است یا به دعای شخص صالحی که زنده و حاضر است و بلند کردن دست‌ها در دعا و وضو در صورت توانایی و خوردن روزی حلال و دوری از حرام و ناپاکی‌ها و دوری از تجاوز در دعا که مثلا دعای کارِ گناه یا قطع صلهٔ رحم نماید یا بر ضد خود و خانواده یا مال و فرزندانش دعا کند یا صدای خود را بیش از اندازه بلند نماید.

اینجاست که امید اجابت دعا می‌رود و باران رحمت ربانی فرو می‌ریزد و انتظار آسانی و گشایش می‌رود و انسان با فضل و رحمت خداوند شاد و مسرور می‌گردد:

{قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ} [یونس: ۵۸]

(بگو به فضل و رحمت الله است که مومنان باید شاد باشند. این از هر چه گردآوری می‌کنند بهتر است)

خداوند من و شما را به واسطهٔ کتاب خود و سنت پیامبرش سود رساند. این سخن خویش را گفته و برای خود و شما و دیگر مسلمانان از خداوند متعال از هر گناهی آمرزش می‌خواهم که او بسیار آمرزنده و مهربان است.


ستایش از آن الله است. او را حمد گفته و از او یاری جسته و آمرزش می‌خواهیم و از بدی‌های خود و کارهای ناپسندمان به الله پناه می‌بریم. خداوند هرکه را هدایت کند او گمراه‌گری نخواهد داشت و هر که را گمراه سازد او هدایتگری نخواهد یافت و گواهی می‌دهم که معبودی به حق نیست جز الله که یکتا و بی‌شریک است و گواهی می‌دهم که محمد بنده و پیامبر اوست. درود و سلام بسیار خداوند بر او و بر اهل بیت و یاران او باد.

اما بعد ای بندگان خداوند:

در توضیح این سخن خداوند متعال که {پس همانا به همراه سختی یک آسانی است (۵) به همراه سختی یک آسانی است} [شرح: ۵-۶] برخی از علمای تفسیر گفته‌اند: «این اشاره‌ای است بس عظیم به اینکه هرگاه سختی و دشواری باشد به همراه آن یک آسانی خواهد بود و حتی اگر سختی به سوراخ سوسمار وارد شود آسانی بر آن وارد خواهد شد و آن را بیرون خواهد کشید چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: {به زودی الله پس از سختی آسانی قرار خواهد داد} [طلاق: ۷] آمدن لفظ العسر با الف و لام تعریف نشان دهندهٔ عموم و فراگیری است به این معنا که هر گونه سختی به هر اندازه‌ای که باشد در پایان آن یک آسانی به همراه خواهد داشت».

این یک بشارت عظیم است برای هر مسلمانی که دچار سختی و زیان و مصیبت شده است به ویژه برای اهل شام که هم‌اکنون از سوی ستمگران و متجاوزان، سخت‌ترین بلاها را تحمل می‌کنند:

{اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ} [فاطر: ۴۳]

(به هدف گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت و نیرنگ زشت جز به اهل آن نمی‌رسد)

بشارت دهید که پیروزی و پایان سختی‌ها و غم‌ها و مصیبت‌ها و زیان‌ها نزدیک است. پس ای بندگان خداوند تقوای او را پیشه سازید و گمان خود را نسبت به خداوند نیک گردانید و به وعدهٔ او اطمینان داشته باشید، وعده‌ای که هرگز خلاف نمی‌شود و تغییر نمی‌یابد و آن وعده چنین است که: به همراه سختی آسانی است.

و همیشه به یاد داشته باشید که خداوند شما را به درود و سلام بر بهترین انسان‌ها امر نموده و فرموده است:

{إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا} [احزاب: ۵۶]

خداوندا بر بنده و پیامبرت محمد درود و سلام فرست و از چهار خلیفهٔ راشد، ابوبکر و عمر و عثمان و علی و از دیگر صحابه و تابعین و کسانی که تا قیامت به نیکی از آنان پیروی نمایند راضی و خشنود باش و همچنین از ما با عفو و کرم خود خشنود باش ای گرامی‌ترین گرامیان.

خداوندا اسلام و مسلمانان را عزت بخش، خداوندا اسلام و مسلمانان را عزت بخش و از حوزهٔ دین محافظت نما و دشمنان دین و دیگر متجاوزان و مفسدان را نابود گردان. خداوند طاغیان و مفسدان را نابود گردان و میان دل‌های مسلمانان الفت ایجاد کن و صف آنان را یکی گردان و رهبرانشان را اصلاح نما و کلمهٔ آنان را بر حق یکی گردان ای پروردگار جهانیان.

خداوندا دینت را و کتاب را و سنت پیامبرت و بندگان مومن مجاهد صادقت را یاری ده. خداوندا ما را در سرزمین‌هایمان ایمن بگردان و مسئولان ما را اصلاح نما.

خداوندا دشمنان تو و دشمنانمان را به تو می‌سپاریم و از شر آنان به تو پناه می‌بریم. خداوندا آنطور که خود می‌دانی شر آن‌ها را از سر ما کم بگردان، خداوندا آنطور که خود می‌دانی شر آنان را از سر ما کم بگردان.

خداوندا سختی و مصیبتی را که بر اهل سوریه آمده است از بین ببر. خداوندا بلایی را که برای آنان پیش آمده است از بین ببر و سختی‌شان را آسان گردان و آنان را از تنگنایی که گرفتار آنند نجات ده و پوشیده‌هایشان را پوشیده بدار و ترسشان را از بین ببر و آنان را از آنچه می‌ترسند نجات ده ای پروردگار جهانیان و آنان را آنگونه که خود می‌دانی از دشمنانشان در امان دار و ضعیفشان را رحم نما و شکستشان را جبران نما و زخمی‌شان را شفا ده و شهادت را برای کشته شدگان آنان بنویس و اسیرانشان را آزاد گردان و بی‌لباسشان را بپوشان و ما و آنان را از شر فتنه‌های پنهان و آشکار در امان دار ای پروردگار جهانیان.

خداوندا سرانجام ما را در همهٔ امور به نیکی منتهی گردان و ما را از خواری دنیا و عذاب آخرت نجات ده. خداوندا دین ما را که نگه دارندهٔ امر ماست و دنیای ما را که محل زندگی ماست و آخرت ما را که بازگشتگاه ماست اصلاح نما و زندگی را برای ما عاملی برای زیادهٔ در نیکی‌ها و مرگ را آسودگی از هر بدی بگردان.

خداوندا بیماران ما را شفا ده و مردگان ما را بیامرز و ما را به آن اهدافی که باعث خشنودی توست برسان و کارهای ما را با نیکی‌ها خاتمه ده.

خداوندا ما از زوال نعمتت و برگشت عافیتت و خشم ناگهانیت و همهٔ عوامل خشمت به تو پناه می‌بریم.

{پروردگارا ما به خود ستم نمودیم و اگر تو ما را مورد مغفرت و رحمت خود قرار ندهی بی‌تردید از زیانکاران خواهیم بود} [اعراف: ۲۳]

{پروردگارا ما را در دنیا و آخرت نیکی عطا کن و از عذاب آتش در امان دار} [بقره: ۲۰۱]

و درود و سلام خداوند بر بنده و پیامبرش محمد و بر اهل بیت و یاران او والحمدلله رب العالمین.

جهاندیده بازدید : 4 2013/08/03 نظرات (0)

ستایش مخصوص خداوند است، ستایش ویژهٔ اوست که امت‌ها را پدید آورده و از بین می‌برد و خاکستر مردگان را دوباره زنده می‌گرداند، شاکرانه و فرمانبردارانه او را سپاس می‌گویم و و عابدانه و وفروتنانه از او آمرزش می‌خواهم و گواهی می‌دهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحد و بی‌شریک است و گواهی می‌دهم که سرور و پیامبر ما محمد، بندهٔ خداوند و پیامبر اوست که پروردگارش او را با دین حق، هدایتگر و دعوتگر مبعوث نمود. درود و سلام بسیار و پی در پی خداوند بر وی وی و بر اهل بیت و یاران او باد.

اما بعد:

ای مردم شما و خود را به تقوای خداوند ـ عزوجل ـ سفارش می‌کنم، پس تقوای او را پیشهٔ خود سازید:

{ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ } [بقره: ۲۸۲]

(تقوای الله را پیشه سازید و الله شما را علم خواهد آموخت)

با علم، عمل درست خواهد شاد و با عمل حکمت به دست خواهد آمد و با حکمت است که زهد صحیح وجود خواهد داشت و با زهد دنیا شناخته می‌شود و هر که دنیا را به خوبی بشناسد به آخرت دل خواهد بست و هر که دل به آخرت بندد توفیق خداوندی را به دست خواهد آورد که توفیق خداوندی بهترین راهبر است و هر که به قضای خداوندی خشنود شود هیچکس نخواهد توانست او را خشمگین سازد و هر که به عطای پروردگار قانع شود دچار حسد نمی‌شود و هر که درهای خیر را در برابر خود گشوده دید شایسته است به سوی آن بشتابد که او نمی‌داند این در کی بسته خواهد شد.

و بدانید که مرگ به همهٔ ما خواهد رسید و قبر همه را در آغوش خود خواهد گرفت و قیامت همهٔ ما را دوباره یکجا جمع خواهد کرد و خداوند است که میان ما داوری خواهد نمود و او بهترین داور است:

{ فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُون } [مائده: ۴۸]

(پس در کارهای نیک بر یکدیگر سبقت گیرید، بازگشت همه شما به سوی الله است، سپس شما را نسبت به آنچه در آن اختلاف داشتید آگاه خواهد ساخت)

ای مسلمانان، حجاج بیت الله الحرام؛ خداوند عزوجل می‌فرمایند:

{ الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللّهُ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَاب } [بقره: ۱۹۷]

(حج ماه‌هایی مشخص است پس هر که در این ماه‌ها حج را بر خود واجب گرداند [بداند که] هم‌بستری و گناه و جدل در حج [جایز] نیست و هر آنچه از خیر انجام دید الله آن را می‌داند، و توشه برگیرید که در حقیقت بهترین توشه تقوا است و ای خردمندان پروای مرا بدارید)

قواعد رفتار، و معیارهای اخلاقی و آداب برخورد و تعامل با مردم معیار و مقیاسی آشکار از معیارهای پایبندی عملی به دین اسلام و نشانه‌ای از نشانه‌های پیشرفت تمدنی و تعالی انسانی است و آن قواعد و آدابی است که بر روابط میان انسان‌ها حاکم است، از هر طبقه و گروهی که باشند؛ قواعدی که احساس امنیت و محبت و حسن معاشرت و خوشبختی جامعه را در پی دارد.

حاجیان نیز در جمع خود و همچنین دیگر مسلمانان در اجتماع‌های خود، تجلی‌گر مظاهر این رفتار و اخلاق دین خود و پایبندی به تعالیم شریعت خود هستند و هر که مردم را دوست بدارد آنان نیز او را دوست خواهند داشت و هر که را با نیکی با آنان رفتار نماید می‌پذیرند.

اخلاق نیک و برخورد خوب یکی زبان انسانی مشترک است که هر کس آن را می‌فهمد و بزرگواران جذب آن می‌شوند و حکیمان به آن گوش فرا می‌دهند.

چهرهٔ باز و بشاش بهترین وسیله را به دست آوردن مردم است و روی خوش کینه‌ها را از بین می‌برد و انسان حکیم کسی است که پیش از آن که مردم را با زبان مورد خطاب قرار دهد با عمل خود با آنان رابطه برقرار می‌کند.

ای مسلمانان، ای جمع حجاج:

در دین ما آن اندازه راهنمایی‌ها و توجیهات فراوانی وجود دارد که قادر است شبکه‌ای وسیع از روابط را در دایرهٔ خانواده و جامعه و در دایره‌ٔ وسیع‌تر جهان اسلام و سپس دایرهٔ وسیع‌تر جامعهٔ اسلامی، شکل دهد و مدیریت کند.

همچنین در نصوص دینی ما آمده است که: «کامل‌ترین مومنان از نظر ایمان بهترین آن‌ها از نظر اخلاق است» [به روایت احمد و ابوداوود و ترمذی]

و در حدیث دیگری آمده است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: «اموال شما برای عطا کردن به همهٔ مردم کافی نیست پس شایسته است که چهرهٔ خود را برای آنان بشاش نمایید و اخلاقتان را نیک کنید» [به روایت ترمذی و حاکم از حدیث ابوهریرة با سند صحیح]

و در حدیثی که امام مسلم از عبدالله بن عمرو بن عاص ـ رضی الله عنهما ـ روایت کرده است آمده که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: «هر که دوست دارد از آتش دور شده و به بهشت داخل شود در حالی مرگش در رسد که به الله و روز قیامت ایمان دارد و طوری به نزد مردم آید که دوست دارد مردم به نزد او آیند».

مردم معادنی متفاوت و دارای طبقات و منزلت‌های گوناگونی هستند و رفتار با همهٔ آن‌ها به یک نحو چیزی است که در زندگی امکان‌پذیر نیست، برای مثال آنچه برای این مناسب است برای آن یکی مناسب نیست و رفتاری که با این گروه مناسب است ممکن است با آن گروه مناسب نباشد و رفتاری که با این یکی خوب است با دیگری زیبا نیست.

همینطور باید آنگونه مردم را مورد خطاب قرار داد که می‌دانند زیرا عقل و خرد انسان‌ها یکی نیست و فهم مردم با هم متفاوت است و طبیعت آنان نیز متفاوت است. پدر و فرزند، همسر و برادر، رئیس و مرئوس، زودفهم و دیر فهم، گرم و سرد، خویشاوند دار و دور از خویشاوندان، مردم و صفاتشان و حالاتشان، در سختی و آسانی، و شادی و غم و در همهٔ اینها، خداوند بندگان خود را می‌آزماید…

حکیمان گفته‌اند: اگر خواستی ماهی صید کنی برلبهٔ قلاب خود طعمه‌ای مناسب بگذار، چه بسا کرمی برای این کار مناسب باشد و بهترین گوشت مناسب این کار نباشد!

ای مسلمانان، حجاج بیت الله:

در اینجا قصد داریم بخشی کوچک از سیرهٔ مصطفوی و راه و روش محمدی و سنت نبوی را در انواع معاملات و توجیهات برای گروه‌ها و شخصیت‌های متفاوت به نمایش بگذاریم؛ چرا که او آن برگزیدهٔ خداوند و هدایتگر بشریت است که خداوند او را با این سخن خویش بر دیگر بندگان ویژگی داده است:

{ لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیم } [توبه: ۱۲۸]

(پیامبری از سوی خود شما به نزد شما آمده است که رنج شما بر او سخت است، [به هدایت] شما حریص است و نسبت به مومنان مهربان و دلسوز است)

و خداوند عزوجل فرموده است:

{ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِین } [آل عمران: ۱۵۹]

(پس به سبب رحمتی از سوی الله بود که با آنان نرمخو شدی و اگر تندخو و سنگدل بودی از پیرامون تو پراکنده می‌شدند پس از آنان درگذر و برای آنان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن، پس هرگاه به کاری تصمیم گرفتی بر الله توکل کن زیرا الله توکل کنندگان را دوست دارد)

نخستین چیزی که در این سیرهٔ کریمهٔ نبوی و راه و روش محمدی، انسان را به تامل وا می‌دارد، رفتار ایشان با خانواده و اهل بیت خود است.

محبوب و پیامبر ما محمد ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ انسانی مانند دیگر انسان‌ها بود، لباس خود را می‌شست، گوسفند می‌دوشید و خود کارهای شخصی خود را انجام می‌داد و در مشغولیت‌های خانوادهٔ خود می‌کوشید اما همینکه وقت نماز می‌شد برای نماز خارج می‌شد؛ [به روایت بخاری و ترمذی]

و می‌فرمود: «بهترین شما کسی است که با خانوادهٔ خود بهتر باشد، و من بهترین شما برای خانوادهٔ خود هستم» [به روایت ترمذی و ابن ماجه]

برخی از مردم به اشتباه گمان می‌کنند که مردانگی و شخصیت در چهرهٔ عبوس و در هم کشیده و صادر کردن امر و نهی و دوری از خوش گفتاری با خانواده و گوش ندادن به حرف‌های آنان است.

در حدیثی طولانی که ام زرع روایت کرده است داستان شب‌نشینی و سخن و شوخی میان رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ وهمسرشان عائشه ـ رضی الله عنها ـ آمده است.

از دیگر نشانه‌های رفتار نیک با خانواده مشورت با آن‌ها در مسائل خانوادگی و دیگر مسائل است. خداوند متعال می‌فرماید:

{ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا } [بقره: ۲۳۳]

(پس اگر پدر و مارد بخواهند بر اساس رضایت دو طرف و مشورت با همدیگر کودک را از شیر بگیرند گناهی بر آن‌ها نیست)

و رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در داستان صلح حدیبیه با همسرش ام سلمه مشورت نمود و به مشورت او نیز عمل کرد. همچنین در داستان افک با بَریره مشورت کرد که قضیهٔ کوچکی نبود.

بیایید رفتار او را با اشتاهات مردم و غیرت زنانه ببینید؛ هنگامی که یکی از زنان او ظرف پر از غذایی را که دیگر همسر پیامبر برای او فرستاده بود شکست تنها کاری که او ـ علیه الصلاة والسلام ـ انجام داد این بود که با نرمی با وی برخورد کرد و فطرت و طبیعت زنانه را در نظر گرفت و فرمود: «مادرتان دچار غیرت شد» سپس غذا را با دستانش جمع کرد و گفت: «غذایی در برابر غذا، و ظرفی در برابر ظرف» [به روایت بخاری و ترمذی]

حافظ ابن حجر ـ رحمه الله ـ می‌فرماید: «در این حدیث این عبرت است که نباید زنان را برای غیرت در برابر یکدیگر سرزنش نمود زیرا در حالت به علت شدت خشمی که از غیرت سرچشمه می‌گیرد عقل آنان محجوب می‌شود».

برخورد شدید و خشونت و زدن از هر کس بر می‌آید، اما حِلم و بردباری و نرمش و گذشت و تسامح تنها از کسانی که دارای اراده‌ای قوی و اخلاق والا هستند بر می‌آید چنانکه صحابه می‌گویند: «پیامبر شما هیچ‌گاه هیچ زنی و نه هیچ خدمتکاری را نزد [وهرگز کسی را نزد] مگر آنکه در جهاد در راه خداوند باشد» [به روایت احمد و ابوداوود]

اما دربارهٔ رفتار با کودکان می‌توان بسیار از راه و روش نبوی سخن گفت:

از ملاحظات دقیق در مورد رفتار با کودکان این است که آنان تفاوت میان اوقات شوخی و اوقات جدی را نمی‌دانند. کودک گمان می‌کند که همهٔ وقت دیگران از آن اوست و اسلام نیز به این احساس او ارج نهاده است؛ می‌بینیم که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ دختر خود را در نماز نیز برمی‌دارد و در هنگام رکوع او را به زمین می‌گذارد و دوباره هنگامی که از رکوع بلند می‌شود او را برمی‌دارد. [متفق علیه]

و در جایی دیگر حسمن و حسین ـ رضی الله عنهما ـ در حالی که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در نمازند سوار او می‌شوند و آن حضرت ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ سجدهٔ خود را طولانی می‌کند تا آنکه کودکان از سیر بازی شوند. [به روایت احمد و نسائی]

و حتی یک بار هنگامی که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در حال خطبه بود حسن ـ رضی الله عنه ـ به منبر بالا رفت و پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ او را در آغوش گرفت و بر سر او دست کشید و فرمود: «این فرزند من آقا است و شاید خداوند به دست او میان دو گروه بزرگ از مسلمانان را اصلاح نماید» [به روایت ابوداوود]

ای مسلمانان:

بهترین راه و آسان‌ترین روش در برخورد با کودکان مهربان و شوخی با آنان و اهمیت دادن به آنان و توجه و عطوفت در حق آنان است و هیچ‌کس نسبت به خانواده‌اش مهربان‌تر از محمد ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نیست.

مشغولیت‌ها و بسیار بودن وظائف و مسئولیت‌ها نباید انسان را از چنین رفتاری با خانواده‌اش باز بدارد زیرا این نیز از جملهٔ مسئولیت‌ها و وظائف انسان است.

انس ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: ابراهیم فرزند رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در روستاهای نزدیک مدینه نزد دایه بود و رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در حالی که ما با او بودیم به راه می‌افتاد و داخل آن خانه می‌شد و او را بر می‌داشت و می‌بوسید سپس باز می‌گشت. [به روایت مسلم]

واژه‌های کلیدی رفتار با کودکان این‌ها هستند: بوسه‌ای از روی مهربانی، آغوشی گرم، بازی کودکانه، که همهٔ این‌ها زبانی است ساده و کم‌هزینه اما دارای تاثیری بس بزرگ.

بیچاره آن سنگدلان خشک و خشن مانند این مرد که هنگامی که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را در حال بوسیدن نوه‌اش حسن بن علی ـ رضی الله عنهما ـ دید گفت: مگر شما کودکان خود را می‌بوسید؟ من ده فرزند دارم که تاکنون یکی از آن‌ها را نبوسیده‌ام. اینجا بود که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: «آیا من می‌توانم کاری انجام دهم وقتی خداوند رحمت و مهربانی را از قلب‌های شما برداشته است؟»

بلکه حتی رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ اگر در حال نماز صدای گریهٔ کودکی را می‌شنید برای مراعات حال مادرش و برای آنکه دچار فتنه نشود نماز را کوتاه می‌کرد.

ای جمع دوست‌داران، ای حجاج بیت الله:

اما تعامل و رفتار با خدمتکاران و کارگران را این سخن انس ـ رضی الله عنه ـ دربارهٔ رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به تصویر می‌کشد، آنجا که می‌فرماید: رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را ده سال خدمتگذاری کردم و هیچگاه برای کاری که انجام دادم نگفت چرا آن را انجام دادی؟ و برای کاری که نکردم هیچگاه نگفت چرا آن را انجام ندادی؟

به این داستان که برای خود انس ـ رضی الله عنه ـ رخ داده است توجه کنید: انس ـ رضی الله عنه ـ برای انجام یکی از کارهای رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از خانه بیرون رفت، اما کودکان را دید که در بازار به بازی مشغولند و با آن‌ها مشغول بازی شد زیرا خود وی کودک و در سن آن‌ها بود. رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ که تاخیر انس را دید برای یافتن او خارج شد و او را در حال بازی با کودکان یافت.

انس می‌گوید: ناگهان رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مرا از پشت سر گرفت، به او نگاه کردم و او در حالی که می‌خندید فرمود: «انس کوچولو! آیا آنجا که گفتم رفتی؟» گفتم: بله! خواهم رفت ای رسول خدا!

این درسی است که باید از پیامبر آموخت؛ درس انسانیت، نرمخویی و نرمی در صدا زدن کودکان: ایشان انس را «انس کوچولو» نامید و نه او را به تندی سرزنش کرد، چه رسد به آنکه بر سرش داد بزند یا آنکه او را مورد کتک و خشنونت قرار دهد.

همچنین هنگامی که مردی شکایت خدمتکارش را به نزد رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ برد و گفت: او بدی می‌کند و ستم می‌ورزد، آیا او را بزنم؟ فرمود: «هر روز هفتاد بار او را ببخش» [به روایت احمد و ابوداوود و ترمذی]

آری ای مسلمانان:

از جمله جاهایی که آداب رفتار بزرگوارانه خود را به نمایش می‌گذارد، موضعی است که مردم در معاملات و خرید و فروش و وام گرفتن از یکدیگر به نمایش می‌گذارند، چنانکه رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می‌فرماید: «خداوند رحمت کند بندهٔ آسانگیر را هنگامی که می‌فروشد، هنگامی که می‌خرد، هنگامی که به آسانی قرض خود را ادا می‌نماید، و هنگامی که قرض خود را به نیکی و نرمی از مردم می‌خواهد» [به روایت بخاری]

{ وَإِن کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَیْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُون } [بقره: ۲۸۰]

(و اگر [بدهکارتان] تنگدست باشد تا هنگام گشایش به او مهلت دهید و اگر او را ببخشید این برایتان بهتر است اگر می‌دانستید)

و رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می‌فرماید: «هر که دوست دارد خداوند وی را از سختی‌های روز قیامت نجات دهد بر وامداری که دچار مشکل است آسان گیرد یا قرض را از او بردارد» [به روایت امام مسلم]

ای جمع حجاج:

اما دربارهٔ رفتار و برخورد با مکر فریبکاران و خیانت خیانتکاران و کفر کافران خداوند متعال خطاب به پیامبرش فرموده است:

{ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِین } [مائده: ۱۳]

(و تو همواره از خیانتی از سوی آن‌ها آگاه می‌شوی مگر اندکی از آنان [که خیانتکار نیستند] پس آنان را ببخش و از آنان چشم‌پوشی کن. همانا الله نیکوکاران را دوست می‌دارد)

اگر انسان مسلم نگاهی به پیمان‌هایی که پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ با غیر مسلمانان بسته است بیندازد انواع و اقسام تسامح و جدال نیک و عفو و گذشت را مشاهده خواهد کرد که او را به تعجب وا خواهد داشت چنانکه در فتح مکه می‌فرمایند: «هر که وارد خانهٔ ابوسفیان شود در امان است، هر که در را بر خود ببندد در امان است و هر که سلاح را به زمین اندازد در امان است».

و خطاب به قریش با آن تاریخ سیاه و ستمگرانه‌شان با رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و یارانش و شکنجه‌ای که در حق مستضعفان روا داشته بودند، در روز فتح چنین فرمود: «فکر می‌کنید با شما چه خواهم کرد؟» گفتند: برادری بزرگوار و برادرزاده‌ای بزرگوار، فرمود: «به شما چنان می‌گویم که یوسف به برادرانش گفت: {امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست، الله شما را بیامرزد و او مهربان‌ترین مهربانان است} بروید که شما آزادید».

و هنگامی که به او گفتند تا علیه مشرکان نفرین کند فرمود: «من لعنت کننده مبعوث نشده‌ام بلکه به عنوان رحمت برانگیخته شده‌ام» [به روایت مسلم]

و بعد، ای بندگان خداوند:

ترازوی در اختیار شماست که تفاوتی در اندازه‌گیری‌اش نیست و معیاری است که کم و زیاد نمی‌کند، برا

جهاندیده بازدید : 3 2013/08/03 نظرات (0)

ستایش از آن الله است، او را حمد گفته و از او یاری می‌خواهیم و آمرزش می‌طلبیم و از بدی‌های نفس خود و از اعمال ناشایستمان به الله پناه می‌بریم. الله هر که را هدایت کند او گمراه‌گری نخواهد داشت و هر که را گمراه سازد او هدایت‌گری نخواهد یافت و گواهی می‌دهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحد و بی‌شریک است و گواهی می‌دهم که محمد، بنده و پیامبر اوست. درود و سلام بسیار خداوند بر او و بر اهل بیت و یاران او باد.

اما بعد، ای بندگان خداوند، تقوای او را آنگونه که شایسته است پیشهٔ خود سازید و در نهان او را مراقب خود بدانید.

ای مسلمانان: خداوند بنی آدم را گرامی داشت و آنان را بر بسیاری از آفریده‌های خود برتری بخشید و از میان آنان گروهی را به پیامبری خود انتخاب کرد و از میان آنان بهترین‌شان، محمد بن عبدالله که بهترین بنی‌هاشم است و آنان نیز بهترین قریش‌اند را برگزید… خداوند او را برای هدایت این امت به دین استوار خود و راه راست او انتخاب کرد، او که زندگی عملی‌اش عبادت بود و شکر خداوند، و دعوت و بردباری، و آزمایش و صبر، و اخلاقی والا به همراه خوش‌بینی… شمائلش عطرآگین و سیره‌اش پربار…

ابن قیم رحمه الله می‌گوید: «نیاز بندگان به شناخت پیامبر و آنچه آورده است، و راستگو دانستن وی در اخباری که آورده است و طاعت از اوامر او، بالاتر از ضرورت است».

هیچ خیری نیست مگر آنکه او امتش را بدان راهنمایی کرده است، و هیچ شری نیست مگر آنکه نسبت به آن هشدار داده، و خود دربارهٔ خود فرموده است: «هیچ خیری نزد من نیست مگر آنکه آن را از شما باز نخواهم داشت» [متفق علیه]

او نصف دوران رسالتش را تنها برای دعوت به سوی یک قضیه صرف نمود، دعوتی که هر کس آن را استجابت نکرد در آتش جاودانه می‌شود و بهشت بر او حرام می‌گردد، دعوتی که او رسالتش را بر کوه صفا با آن علنی نمود و خطاب به قریش فرمود: «بگویید لا إله إلا الله، رستگار شوید».

او ده سال را در مکه به چیزی جز این دعوت نکرد، سپس تا وفات خود به دیگر جنبه‌های شریعت ـ به همراه توحید ـ پرداخت و همهٔ کسانی را که دعوتش را اجابت کرده‌اند به دعای مستجاب خود در قیامت وعده داده و گفته است: «هر پیامبری دعایی مستجاب دارد و هر یک از آنان دعای خود را در دنیا خواسته‌اند اما من دعای خود را گذاشته‌ام که شفاعت من برای امتم در قیامت است که ان شاءالله به دست خواهد آمد، [آن هم برای کسانی] که کسی را به خداوند شریک نیاورده‌اند» [متفق علیه]

او برای خداوند بسیار عبادت‌گزار بود و طاعت و عبادت او را به بهترین وجه به جای می‌آورد، پاهایش از شدت طولانی بودن قیام می‌شکافت، گاهی تنها در یک رکعت بقره و آل عمران و نساء را می‌خواند، و در تلاوت قرآن بسیار خوش صدا بود. بَراء ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: «شنیدم که پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در نماز عشاء {وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ} را می‌خواند، پس ندیدم کسی از او خوش‌صداتر یا خوش‌قرائت‌تر باشد» [متفق علیه]

برای خداوند خاشع و فروتن بود، نماز می‌گزارد در حالی که بر اثر گریه از سینه‌اش صدایی مانند صدای دیگ بلند می‌شد و زبانش از یاد خداوند خسته نمی‌شد. عائشه ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: «در همه حالش خداوند را یاد می‌کرد» [به روایت مسلم]

و ابن عمر ـ رضی الله عنهما ـ می‌گوید: «ما برای رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در یک مجلسش می‌شمردیم که صد بار می‌گفت: ربِّ اغفر لی وتُب علیَّ، إنک أنت التواب الرحیم، پروردگارا مرا مورد آمرزش قرار ده و توبه‌ام را بپذیر، که همانا تو بسیار توبه‌پذیر و مهربانی».

نماز را دوست می‌داشت و نسبت به آن سفارش می‌نمود؛ انس ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: عموم وصیت پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در هنگام وفات این بود: «نماز، و [نیکی نسبت به] بردگانتان». انس می‌گوید: آنقدر این را تکرار کرد تا جایی که سینه‌اش به غرغره افتاد اما زبانش نمی‌توانست آن را بگوید، ـ یعنی نسبت به نماز و بردگان آنقدر سفارش نمود تا آنکه روحش تسلیم جان آفرین گردید ـ [به روایت امام احمد]

وی کودکان صحابه را نسبت به نمازهای مستحب تشویق می‌کرد. یک بار به ابن عمر که نوجوان بود فرمود: «عبدالله بهترین مرد است اگر شب را نماز می‌گزارد» [متفق علیه]

یقین او نسبت به خداوند بسیار بالا بود، یقین داشت که شفا در کلام خدا است و خود را به واسطهٔ کلام الله رُقیه می‌کرد. عائشه ـ رضی الله عنها ـ می‌گوید: «هنگامی که از بیماری رنج می‌برد مُعَوَذات ـ یعنی سوره‌های اخلاص و فلق و ناس ـ را بر خود می‌خواند و می‌دمید» [متفق علیه]

پیامبران پیش از خود را گرامی می‌داشت. یک بار مردی به او گفت: ای بهترین آفریدگان! پس در پاسخ او فرمود: «او ابراهیم است [که بهترین آفریدگان است]»؛ [به روایت مسلم]

وی از زیاده‌روی و غلو در بزرگداشت خود نهی نمود و فرمود: «چنانکه نصارا در مورد فرزند مریم زیاده‌روی کردند در مورد من زیاده‌روی و غلو نکنید، بلکه من بنده‌ای هستم، پس بگویید: بندهٔ خداوند و پیامبر او» [به روایت بخاری]

همه کس را ـ حتی اگر مخاطبش کودک بود ـ به این دین دعوت می‌کرد، یک بار نوجوانی یهودی را عیادت کرد و کنار سرش نشست و گفت: «اسلام بیاور» پس آن نوجوان اسلام آورد. [به روایت بخاری]

در برابر کودکان فروتنی پیشه می‌کرد و عقیده را در قلب آنان می‌کاشت. یک بار خطاب به ابن عباس فرمود: «ای نوجوان! من سخنانی را به تو می‌آموزم: خداوند را حفظ کن تا تو را حفظ کند، خداوند را حفظ کن، او را در برابر خود خواهی یافت، اگر چیزی خواستی از الله بخواه و اگر یاری جستی از الله یاری بجوی» [به روایت ترمذی]

در آموزش صحابه نرمی را رعایت می‌کرد و محبت قلبی خود را برای آنان آشکار می‌کرد؛ یک بار دست معاذ را گرفت و خطاب به او فرمود: «به خدا سوگند که تو را دوست دارم، ای معاذ تو را سفارش می‌کنم که در پس هر نماز این را فراموش نکنی که بگویی: اللهم أعِنِّی على ذِکرِکَ وشُکرِکَ وحُسنِ عِبادتِک ـ خداوندا مرا برای یاد خود و شکر خود و نیکو به جای آوردن عبادت خود یاری ده» [به روایت نسائی]

نه خشونت می‌ورزید و نه تکبر پیشه می‌کرد؛ بلکه سینه‌اش برای همه فراخ بود؛ یک روز در حالی که خطبه می‌گفت مردی وارد شد و گفت: ای رسول خداوند! مردی غریبه آمده است و دربارهٔ دین خود می‌پرسد، نمی‌داند دینش چیست! آن مرد می‌گوید: رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ خطبه‌اش را قطع کرد و به سوی من آمد تا آنکه نزد من رسید و برایش یک صندلی آوردند که گمان کردم پایه‌های آن از آهن است. راوی می‌گوید: پس رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بر آن نشست و همچنان آنچه را خداوند به او یاد داده بود به من یاد داد، سپس به خطبهٔ خویش برگشت و آن را به پایان رساند. [به روایت مسلم]

وی نسبت به جوانان یاور و دلسوز بود. مالک بن حویرث می‌گوید: در حالی که جوانانی هم سن و سال بودیم به نزد پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ آمدیم، پس بیست شب نزد او ماندیم تا جایی که او گمان کرد دلمان برای خانواده‌هایمان تنگ شده است و از ما دربارهٔ بازماندگانمان پرسید و او را نسبت به آنان آگاه نمودیم. راوی می‌گوید: او بسیار نرم‌خو و مهربان بود، فرمود: «به سوی خانواده‌های خود برگردید و آنان را آموزش دهید و امر نمایید و همانطور که دیدید من نماز می‌گزارم، نماز بگزارید» [متفق علیه]

اخلاق وی بسیار نیک بود، بد زبان نبود و حیای او از حیای دوشیزه بیشتر بود و هیچگاه در زندگی خود کسی را با دست خود نزد، عائشه ـ رضی الله عنها ـ می‌گوید: «رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ هیچگاه چیزی را به دست خود کتک نزد، و نه هیچ زن و یا خادمی را نیز نزد، مگر آنکه در راه خداوند به جهاد برود، و هیچگاه برای خود انتقام نگرفت؛‌ بلکه عفو می‌کرد و می‌بخشید و اگر میان انتخاب دو چیز مختار می‌شد تا جایی که گناه نبود آسان‌ترین آن را بر می‌گزید».

او گشاده روی بود؛ جریر بن عبدالله می‌گوید: «رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ هیچ‌گاه من را نمی‌دید مگر آنکه تبسم می‌کرد».

پیوند خویشاوندی خویش را پیوسته می‌داشت و در سخن خود راستگو بود و نیاز محتاجان را برآورده می‌نمود؛ خدیجه خطاب به ایشان فرمود: «تو پیوند خویشاوندی را نگه می‌داری و راستگویی پیشه می‌کنی و ناتوانان و فقیران را یاری می‌رسانی…»

نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود، قبر مادرش را زیارت کرد و گریست تا آنجا که کسانی که دور و برش بودند را به گریه انداخت و فرمود: «از پروردگارم اجازه خواستم که برای او آمرزش بخواهم، پس به من اجازه داده نشد، و از او اجازه خواستم که قبرش را زیارت کنم و مرا اجازه داد» [به روایت مسلم]

نسبت به همسایه سفارش می‌نمود و بر حسن جوار و بزرگداشت همسایه تشویق می‌کرد. خطاب به ابوذر فرمود: «اگر آبگوشتی پختی آب آن را زیاد کن و به همسایگانت هم برس» [به روایت مسلم]

مهربان و رقیق القلب بود و نسبت به زیردستانش آسانگیر بود؛ انس ده سال خدمتکاری او را کرد و در این ده سال حتی اف به او نگفت، و هیچ‌گاه نگفت چرا این کار را کرده‌ای و یا چرا آن کار را نکرده‌ای.

نسبت به ناتوانان و بیماران مهربان بود و دستور داد هر کس آنان را امامت می‌کند به خاطر آنان نماز را کوتاه‌تر بخواند.

نسبت به مردم بسیار دلسوز و شکیبا بود، یک بار بیابان‌نشینی از روی نادانی در مسجد ادرار نمود، پس مردم او را دوره کردند تا او را تنبیه کنند، اما پیامبر خطاب به آنان فرمود: «او را رها کنید تا کارش را تمام کند و بر روی ادرارش دلوی آب بریزید، زیرا شما آسانگیر مبعوث شده‌اید نه سختگیر» [به روایت بخاری]

بسیار بخشنده و بزرگوار بود، هیچ سائل یا محتاجی را دست خالی برنمی‌گرداند، حکیم بن حزام ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: «از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مال خواستم، او به من عطا کرد، باز خواستم، باز به من عطا کرد، باز خواستم باز هم به من عطا کرد» [متفق علیه]

مردی به نزد او آمد، پس پیامبر به اندازهٔ میان دو کوه به او گوسفندان غنیمت را عطا کرد. یک بار مردی پیامبر را دید که بُرده‌ای بر دوش دارد، گفت: چه زیباست! آن را به من بپوشان! پس پیامبر آن را به او بخشید. [به روایت بخاری]

پاک بود و جز پاکی نمی‌خورد، از هرگونه شبهه‌ای در غذا دوری می‌کرد و می‌فرمود: «گاه به نزد خانواده‌ام بر می‌گردم پس خرمایی را می‌بینم که بر رختخواب من افتاده است، آن را بر می‌دارم که بخورم اما می‌ترسم که خرمای صدقه باشد و آن را می‌اندازم» [متفق علیه]

صحابه را حتی اگر کم سن و سال بودند گرامی می‌داشت، دربارهٔ اسامه بن زید که در آن روز تنها ۱۸ سال داشت فرمود: «شما را نسبت به او سفارش می‌کنم که او از صالحان شماست» [به روایت مسلم]

و اگر کسی از اصحاب بیمار می‌شد به عیادتش می‌شتافت و برای مصیبتش اندوهگین می‌شد. یک بار به عیادت سعد بن عبادة رفت و دید که به شدت بیمار است و در اثر آن گریست.

نسبت به اصحابش وفادار بود و هیچ‌گاه محبت و ایثارشان را فراموش نمی‌کرد. آخرین روزی که به منبر بالا رفت فرمود: «شما را نسبت به انصار سفارش می‌کنم؛ زیرا آنان گروه من و مورد اطمینان من و خاصان منند، آنچه را بر عهده‌شان بود انجام داده‌اند و حقوقی که بر گردن دیگران دارند باقی مانده است، پس از نیکانشان بپذیرید و از آنکه از آنان ستمی روا داشته است درگذرید» [به روایت بخاری]

جایگاه خدیجه و بخشش سخاوتمندانه و خرد او را از یاد نبرد و پس از وفات وی همیشه او را به نیکی یاد می‌کرد و رابطهٔ خود را با خویشاوندان او حفظ می‌نمود و به دوستان او نیکی می‌کرد.

همچنین از روی وفای به ابوبکر صدیق در پایان عمر خود امر نمود که همهٔ درهایی را که به مسجد باز می‌شوند جز در ابوبکر ببندند.

و با وجود سنگینی وظیفه‌ای که بر عهدهٔ‌ او نهاده شده بود با خانواده‌اش به نیکی معاشرت می‌کرد و نسبت به آنان مهربان بود و همین که وارد خانه‌اش می‌شد به کار آنان مشغول بود تا آنکه برای نماز خارج می‌شد.

با فرزندان و نوه‌هایش بسیار مهربان بود و آنان را بزرگ می‌داشت. هنگامی که دخترش فاطمه وارد می‌شد برای او برمی‌خواست و دستش را می‌گرفت و او را در جایی که نشسته بود می‌نشاند.

حسن را بر گردن خود سوار می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا من او را دوست می‌دارم پس او را دوست بدار» [متفق علیه]

یک بار بر صحابه خارج شد در حالی که نوه‌اش أمامة بر دوش وی بود، پس با آنان نماز گزارد و هنگامی که به رکوع می‌رفت او را بر زمین می‌گذاشت و همین که بلند می‌شد او را بر می‌داشت. [متفق علیه]

عثمان ـ رضی الله عنه ـ رفتار او با صحابه را چنین وصف می‌کند: «رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را در سفر و حضر همراهی کردیم. او به عیادت بیمار ما می‌رفت و در تشییع جنازه‌های ما شرکت می‌کرد و همراه با ما به غزوه می‌آمد و با کم و زیاد با ما هم‌دردی می‌کرد» [به روایت احمد]

سختی زندگی را چشید چنانکه عائشه ـ رضی الله عنها ـ می‌فرماید: «زنی به همراه دو دخترش نزد من آمد و از من چیزی می‌خواست، اما نزد من جز یک دانه خرما نیافت» [متفق علیه]

از گرسنگی به شکم خود سنگ می‌بست؛ عمر ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: «آیا برایتان کافی نیست که هر چه می‌خواهید می‌خورید و می‌نوشید؟ من پیامبرتان را دیدم که حتی خرمای نامرغوب نمی‌یافت که شکمش را با آن سیر کند» [به روایت مسلم]

سخت‌ترین سختی‌ها و مصیبت‌ها را در دنیا تجربه کرد، یتیم بزرگ شد، از سرزمینتش اخراج شد، سه سال در شعب در محاصره قرار گرفت، از دست قریش در غار مخفی شد، شش فرزند خود را در حیات خود از دست داد، قومش حتی در هجرتگاهش به جنگ او آمدند، اهل نفاق علیه او دست به نیرنگ زدند، به او زهر خورداندند، او را سحر کردند، و می‌گفت: «برای خداوند چنان ترسانده شدم که کسی ترسانده نشد، و در راه خداوند چنان اذیت شدم که کسی اذیت نشد».

اما با همهٔ سختی‌ها و مصیبت‌هایی که در زندگی دید، همیشه در زندگی خود خوش‌بین بود و می‌گفت: «خوش‌بینی و خوش‌فالی و سخن نیک را دوست دارم» [متفق علیه]

از دنیا روی برگرداند و به آنچه نزد خداوند است امید ورزید و می‌گفت: «مرا چه به دنیا، من در دنیا نیستم جز به مانند سواره‌ای که به سایه‌ای پناه آورده سپس می‌رود و آن را ترک می‌گوید» برای همین از دنیا رفت و چیزی به جای نگذاشت. عائشه ـ رضی الله عنها ـ می‌گوید: «رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از دنیا رفت و هیچ درهم و دینار و گوسفند و شتری به جای نگذاشت و به چیزی نیز وصیت نکرد».

علی ـ رضی الله عنه ـ او را چنین توصیف می‌کند: «نه پیش از او و نه پس از او به مانندش ندیدم».

اما بعد ای مسلمانان:

پیامبر ما امانت رسالت را ادا نمود و برای امتش خیرخواهی کرد و فرمود: «مثال من و شما به مانند مردی است که آتشی افروخته است، پس حشرات و پروانه‌ها به آن هجوم می‌آورند و در آن می‌افتند و او آنها را از آتش دور می‌کند، و من نیز شما را گرفته‌ام که در آتش نیفتید و شما از دست من در می‌روید» [به روایت مسلم]

اما وفاداری امت نسبت به او این است که حق او را ادا نمایند که همان ایمان به او و راستگو دانستن اوست زیرا او ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می‌فرماید: «هیچ‌کس از این امت، نه یهودی و نه نصرانی نیست که، دربارهٔ من بشنوند و سپس در حالی بمیرد که به آنچه آورده‌ام ایمان نیاورده است، مگر آنکه از اهل آتش خواهد بود» [به روایت مسلم]

همینطور از دیگر حقوقی که او بر گردن امتش دارد مقدم داشتن محبت او بر دیگر دوست داشتنی‌هاست، رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: «کسی از شما ایمان نمی‌آورد تا آنکه من نزد او از فرزندان و پدر و مادر او و همهٔ مردم محبوب‌تر باشم» [متفق علیه]

همینطور اطاعت او در دستورات وی و دوری از آنچه نهی نموده است. رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می‌فرماید: «همهٔ امت من به بهشت وارد می‌شوند مگر آنکه خود نخواهد» گفتند: ای رسول خدا! کیست که از وارد شدن به بهشت ابا ورزد؟ فرمود: «هرکه اطاعت من کند به بهشت وارد می‌شود و هر که از من سرپیچی کند خود ابا ورزیده است» [به روایت بخاری]

همچنین از اصول گواهی دادن به پیامبری او این است که عبادت خداوند، جز بر اساس شریعت او صورت نگیرد، چنانکه خود فرموده است: «از امور نوساخته در دین برحذر باشید».

همینطور مطالعهٔ سیرت او و شناخت راه و روش او در همه حال و گسترش دعوت او در زمین، و اینکه مسلمان به همان چیزی دعوت کند که او مردم را به آن دعوت نمود یعنی: توحید و اوامر دین و نیکی‌ها و فضائل آن، و هر که پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را در عبادات و معاملات الگوی خود قرار دهد، به خوشبختی و سعادت دست یافته است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم: {لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا} [احزاب: ۲۱]

خداوند برای من و شما در قرآن عظیم برکت نهد و با آیات و ذکر حکیم سود رساند، آنکه را شنیدید گفتم و برای خود و شما و همهٔ مسلمانان از هر گناهی از خداوند بزرگ آمرزش می‌خواهم پس از او آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده و مهربان است.


ستایش مخصوص خداوند است برای احسان وی، و او را برای توفیق و منتش شکر می‌گویم و گواهی می‌دهم که معبودی به حق نیست جز الله که تنها و بی‌شریک است و گواهی می‌دهم که پیامبر ما محمد، بنده و پیامبر اوست، درود و سلام خداوند بر او و بر اهل بیت و یاران او باد.

ای مسلمانان: سعادت دو جهان در طاعت او ـ علیه الصلاة و السلام ـ است و هدایت و عزت و رستگاری به اندازه‌ای است که بنده از وی پیروی نماید، چنانکه خداوند متعال می‌فرماید:

{وَإِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا} [نور: ۵۴]

(و اگر از او پیروی کنید، هدایت می‌یابید)

هر که از او اطاعت نماید دین و دنیایش به صلاح آمده و سینه‌اش فراخ می‌گردد. هر که می‌خواهد پیامبر رفیق و هم‌نشین او در آخرت باشد، باید پیرو او باشد و سنتش را در پی گیرد، و از هر آنچه با گواهی به پیامبری او در تضاد است روی گرداند. خداوند متعال می‌فرماید:

{وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا} [نساء: ۶۹]

(هر که از الله و پیامبر اطاعت کند آنان با کسانی‌اند که خداوند بر آن‌ها منت نهاده از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان و چه نیک رفیقانی‌اند آنان!)

سپس بدانید که خداوند شما را به درود و سلام بر پیامبرش امر نموده و فرموده است:

{إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الذِیْنَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیْمًا} [احزاب: ۵۶]

خداوندا بر پیامبرت محمد درود و سلام فرست و از خلفای راشدین، ابوبکر و عمر و عثمان و علی، که به حق حکم می‌نمودند و از دیگر صحابهٔ پیامبرت راضی و خشنود باش، و همچنین از ما با عفو و کرم خود خشنود باش ای گرامی‌ترین گرامیان.

خداوندا اسلام و مسلمانان را عزت ده، و شرک و مشرکان را خوار گردان و دشمنان دین را نابود ساز و این سرزمین و دیگر سرزمین‌ها را در امن و امان بدار.

خداوندا اوضاع مسلمانان را در همه جای دنیا اصلاح نما، خداوندا جان آنان را حفظ نما و آن‌ها را به زیبایی به سوی خود باز گردان.

{پروردگارا ما را در دنیا و آخرت نیکی عطا کن و از آتش دوزخ دور بدار} [بقره: ۲۰۱]

خداوندا ما از تو توفیق و سعادت را در دنیا و آخرت خواهانیم. خداوندا ما را با پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان محشور گردان.

{پروردگارا ما به خود ستم نمودیم و اگر تو ما را مورد مغفرت و رحمت خود قرار ندهی بی‌تردید از زیانکاران خواهیم بود} [اعراف: ۲۳]

بندگان خداوند: {همانا الله شما را به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان سفارش نموده و از فحشا و منکر و تجاوز باز می‌دارد، او شما را چنین پند می‌دهد باشد که پندپذیر گردید} [نحل: ۹۰]

پس خداوند بزرگ را یاد کنید تا شما را یاد کند و او را برای نعمت‌هایش شکر گویید تا شما را افزون دهد، و همانا یاد الله بزرگتر است و الله به آنچه می‌کنید آگاه است.

جهاندیده بازدید : 11 2013/08/03 نظرات (0)
امتیاز : 0.0 (0 رای)

mawledحسن الحسینی / ترجمه: ابوعامر

نکته‌ی اول:

خداوند متعال پیامبرش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را به پیروی از شریعت و پیروی نکردن از هوای نفس دستور داده است. پروردگار متعال می‌فرماید:

{سپس تو را بر شریعت [و راه و روشی که ناشى] از امر [پروردگار است] نهادیم پس آن را پیروى کن و از هوسهاى کسانى که نمى‏دانند پیروى مکن} [جاثیه: ۱۸]

عبادتها “توقیفی” هستند یعنی در آن‌ها هیچ مجالی برای رای و نظر افراد نیست بلکه باید تنها کسی که آن را تشریع می‌کند خود خداوند باشد و برای همین است که خداوند متعال بارها و در جاهای مختلفی پیامبرش را به پیروی از وحی امر کرده است. و بر اساس این است که علما تقریر کرده‌اند “عبادات مبنی بر اتباع است نه ابتداع”.

نکته‌ی دوم:

خداوند متعال به خاطر بعثت پیامبرش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بر بندگان خود منت نهاده است و نه برای ولادت وی:

{به یقین الله بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و اگر چه پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند} [آل عمران: ۱۶۴]

نکته‌ی سوم:

سلف صالح ما در روز تولد پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ هیچ کاری اضافه بر دیگر روزها انجام نمی‌دادند و اگر کار خاصی انجام می‌دادند حتما خبر آن به ما می‌رسید! این بر ما پنهان نیست که آن‌ها بسیار بیشتر از ما، پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را دوست داشتند و او را بزرگ می‌داشتند.

علامه ابو عبدالله محمد الحفار مالکی می‌گوید: “آیا نمی‌بینی که روز جمعه بهترین روزی است که خورشید بر آن طلوع کرده است و بهترین کاری که انسان می‌تواند در یک روز بافضیلت انجام دهد روزه گرفتن در آن روز است اما با این وجود رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از روزه گرفتن جمعه با وجود فضیلتی که دارد نهی کرده است و این دلیل بر این است که هیچ عبادتی در زمان یا مکان خاصی مشروع نیست مگر آنکه از سوی شریعت تعیین گردد و [در باب عبادات] هر آنچه مشروع نیست انجام داده نمی‌شود زیرا ممکن نیست متأخرین این امت روشی هدایت کننده تر از پیشگامان این امت بیاورند… و همه‌ی خیر در پیروی از پیشینیان و سلف صالح این امت است” [المعیار المعرب ۷/۹۹].

نکته‌ی چهارم:

نگاهی به فقه عمر فاروق ـ رضی الله عنه ـ بینداز وقتی که آغاز تاریخ را از هجرت مصطفی ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ قرار داد زیرا نماد پیروزی، دین او بود و میلاد یا وفات پیامبر را آغاز تاریخ هجری نکرد. می‌دانی چرا؟ برای اینکه وی حقیقت‌ها و معانی را بر رسم‌ها و ظواهر و تعارفات مقدم می‌داشت!!

نکته‌ی پنجم:

خلفای فاطمی اولین کسانی بودند که بدعت مولود را در قرن چهارم هجری در قاهره راه انداختند و در واقع شش مولود را به وجود آوردند: مولود پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و مولود امام علی و فاطمه و حسن و حسین ـ رضی الله عنهم ـ و مولود خلیفه‌ی حاضر.

این مولودها به همین روش باقی ماندند تا آنکه “افضل بن امیر الجیوش” آن را لغو نمود و سپس به سال ۵۲۴ هجری در دوران خلافت خلیفه‌ی فاطمی “الحاکم بأمر الله” پس از آنکه نزدیک بود مردم آن را به فراموشی بسپارند دوباره به راه افتاد.

بر این اساس امت اسلام تا پیش از این دولت، چیزی به نام مولود نبوی را به چشم ندیده بود. آیا این حکومت شایسته‌ی تقلید است یا پیامبر و صحابه و تابعین؟ عجیب این است که کار بعضی از مسلمانان به جایی رسیده که حتی جشن مولودی را از شب قدر هم بهتر می‌دانند!

نکته‌ی ششم:

مورخان و سیرت‌نگاران درباره‌ی ماهی که پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در آن دیده به جهان گشود اختلاف دارند. گفته شده ایشان در ماه رمضان به دنیا آمده اما جمهور مورخان و سیرت‌نگاران بر این هستند که ایشان در ربیع الاول به دنیا آمده‌اند. اما باز در مورد روز تولد ایشان اختلاف کرده‌اند:

برخی گفته‌اند: روز دوم ربیع الاول، که این رای ابن عبدالبر است. و گفته شده روز هشتم، که این نظر را ابن حزم صحیح دانسته است و اکثر اهل حدیث نیز این رای را برگزیده‌اند. و گفته شده روز نهم ربیع الاول و ابن رای را ابوالحسن ندوی و زاهد کوثری ترجیح داده‌اند. و همچنین گفته شده روز دهم که این انتخاب باقر است. و گفته شده روز دوازدهم و این نص ابن اسحاق است. و گفته شده هفدهم ربیع الاول و همچنین هجدهم ربیع الاول…

این اختلاف اگر نشان‌دهنده‌ی چیزی باشد ،نشان‌دهنده‌ی عدم اهمیت صحابه در نقل تاریخ تولد رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به ما می‌باشد زیرا اگر چنین چیزی برای آن‌ها مهم بود حتما آن را بازگو می‌کردند و اگر در چنین روزی رسم یا عبادت خاصی وجود داشت نیز بدون شک به مانند دیگر عبادات وقت آن مشهور و معلوم می‌شد و اختلافی در آن صورت نمی‌گرفت.

شیخ یوسف قرضاوی می‌گوید: “اگر به این مساله از دیدگاه تاریخی نظر بیندازیم خواهیم دانست که صحابه رضی الله عنهم برای سالگرد ولادت رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و نه برای سالگرد اسراء و معراج و یا هجرت ایشان جشن نگرفته‌اند بلکه واقعیت این است که آن‌ها حتی به دنبال تاریخ این روزها هم نمی‌گشتند! زیرا آن‌ها در مورد روز ولادت رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ اختلاف کرده‌اند و اگر چه مشهور این است که آن روز دوازدهم ربیع الاول است اما برخی دیگر گفته‌اند: اینطور نیست و صحیح‌تر آن است که آن روز نهم ربیع الاول است نه روز دوازدهم.

و این اختلاف و عدم اهتمام برای این است که هیچ عبادت یا عملی بر این روز مترتب نمی‌شود. هیچ نماز یا روزه‌ای در این روز نیست. برای همین معروف این است که صحابه و تابعین و قرن‌های نخست که بهترین نسل‌های این امت هستند برای این مناسبت‌ها جشن نگرفته‌اند! این چیزها پس از آن‌ها بعد از چند قرن‌ها  شروع شد…”

برای مراعات این اختلاف تاریخ، “ملک مظفر الدین” یک سال روز هشتم ماه ربیع الاول را جشن می‌گرفت و سال دیگر روز دوازدهم را!! [نگا: ابن خلکان ۱/۴۳۷]

نکته‌ی هفتم:

تاریخی که بر اساس رای مشهور، رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در آن به دنیا آمده است دقیقا همان تاریخی است که در آن وفات کرده‌ است! یعنی روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول. برای همین خوشحال بودن در چنین روزی مقدم بر اندوه نیست و بسیاری از اهل علم به این موضوع اشاره کرده‌اند از جمله ابن الحاج مالکی و امام فاکهانی.

ابن الحاج مالکی می‌گوید: “شگفتی این است که چگونه جشن مولود را با ترانه‌سرایی و خوشحالی و سرور بر پا می‌کنند آن هم به بهانه‌ی تولد رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در این ماه در حالی که وی ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در همین ماه به رحمت پروردگار منتقل شده است و امت به علت وفات ایشان دچار غم و مصیبتی عظیم شدند که هیچ مصیبتی با این مصیبت برابر نیست و [اگر درست بود] باید [به جای شادی] گریه می‌کردند و اندوهگین می‌شدند… اما ببین در این ماه بزرگ چگونه می‌رقصند و خوشحالی می‌کنند!” [المدخل ۲/۱۶].

نکته‌ی هشتم:

مساله‌ی قابل تامل این است که انتشار این جشن در میان مسلمانان در سرزمین‌هایی شروع شد که در آن مسلمانان در کنار نصارا (مسیحیان) زندگی می‌کردند چنانکه در شام و مصر رخ داد… زیرا نصارا در روز تولد مسیح و نزدیکانش جشن می‌گرفتند و این سبب سرعت انتشار این بدعت در میان مسلمانان شد.

حتی حافظ سخاوی ـ رحمه الله ـ در دفاع از جشن مولودی می‌گوید: “اگر اهل صلیب شب تولد پیامبرشان را عیدی بزرگ قرار داده‌اند اهل اسلام از باب اولی به بزرگداشت پیامبرشان شایسته‌تر هستند”!!

ملا علی قاری ـ رحمه الله ـ در تعقیب این سخن سخاوی می‌گوید: “من می‌گویم: در پاسخ وی می‌توان گفت ما به مخالفت با اهل کتاب دستور داده شده‌ایم” [المورد الروی فی المولد النبوی ۲۹]

نکته‌ی نهم:

محبت رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ با جشن گرفتن در روز میلاد وی به دست نمی‌آید و بلکه در هر روز از زندگی فرد مسلمان با عمل به سنت وی و مقدم داشتن سخن وی بر هر سخن دیگر، و تسلیم شدن در برابر هر چه از سوی خداوند آورده است، محقق می‌گردد. شادی برای پیامبر تنها محدود به یک روز نیست بلکه ما با هر روز نزدیک‌تر شدن به سنت پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و التزام بیشتر به سنت وی برای او شاد می‌شویم تا آنکه به برکت این پیروی ضعف خود را به نیرو تبدیل کرده و در درون خود قواعد عقیده‌ی خویش و مبادی بزرگ اسلام را راسخ گردانیم.

نکته‌ی دهم:

رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می‌فرماید: “در مورد من آنگونه که نصارا در مورد عیسی بن مریم غلو کردند غلو و زیاده‌روی نکنید زیرا من بنده‌ی اویم پس بگویید: بنده‌ی الله و رسول وی” [بخاری]

در بیشتر این مراسم‌های مولودی در مدح رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مبالغه و زیاده‌روی رخ می‌دهد و عجیب این است که حتی طرفداران این رسم نیز به غلوی که در این مراسم رخ می‌دهد و گاه تا حد کفر می‌رسد اعتراف کرده‌اند! به ویژه که برخی به خود جرات داده و درباره‌ی مولود کتاب نوشته و احادیث دروغین به رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نسبت داده‌اند. عبدالله الغماری ـ یکی از بزرگان معاصر تصوف و از طرفداران این رسم ـ می‌گوید:

“کتاب‌های مولودی پر از این احادیث دروغین است و این دروغ‌ها تبدیل به عقیده‌ای راسخ در میان عموم مردم گردیده است، و امیدوارم خداوند مرا توفیق دهد تا بتوانم کتابی در مولودی بنویسم که خالی از دو چیز باشد: اولا احادیث دروغین، و ثانیا: سجع با تکلف…

مقصود این است که غلو در مدح پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نکوهیده است زیرا خداوند متعال می‌فرماید: {در دین خود غلو نکنید} و همچنین کسی که با روایتی که ثابت نشده است مدح پیامبر می‌کند بر وی دروغ بسته است و داخل در این وعید است که: “هر که بر من به عمد دروغ ببندد جایگاه خود را در آتش مهیا سازد”.

فضایل پیامبر نیز چیزی نیست که بشود در مورد آن سهل انگاری  کرد زیرا به پیامبر این امت مربوط است. پیامبری که دروغ را حرام گردانده و آن را از گناهان کبیره دانسته است تا آنجا که ابومحمد جوینی، پدر امام الحرمین قائل به کفر کسی است که بر پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ دروغ ببندد.

بر این اساس همه‌ی مبالغه‌ها و غلوهای بی‌اساسی که در کتب مولودی و داستان معراج وجود دارد باید سوزانده شود تا آنکه صاحبان این کتاب‌ها و خواننده‌های آن در آتش نسوزند…” [پایان سخن غماری از نقد وی بر برده‌ی بوصیری / صفحه‌ی ۷۵]

و عادت بر این است که بسیاری از این مراسم‌ها با عبارت‌های بدعتی و شرک‌آمیز خاتمه می‌یابند.

نکته‌ی یازدهم:

مفسده‌هایی که در این مراسم‌ها رخ می‌دهد بر فرد مسلمان پنهان نمی‌ماند که اینجا به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنم:

کسانی که روز ولادت پیامبر را جشن می‌گیرند متاسفانه مخالفان خود را به عدم محبت رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ متهم می‌کنند! و فراموش می‌کنند که بزرگداشت و محبت با پیروی و اتباع است نه با نوآوری و ابتداع در دین. همچنین کارهایی ناشایست در این مراسم‌ها صورت می‌گیرد مانند تکان دادن سر و بدن و … به اضافه‌ی اذکار دروغین و داستان‌های وهمی…

شیخ “علی محفوظ ازهری” می‌گوید: “در این مراسم‌ها اسراف و هدر دادن مال و وقت کشی فروانی است که هیچ فایده و خیری در آن نیست”. [الابداع ۳۲۴] بر اساس قواعد شرعی اگر مباح ـ بر فرض این که اینگونه مراسم‌ها مباح باشد ـ به کار حرام منجر شود از باب “سد ذرایع” حرام خواهد شد. چه رسد به این که خود این کار حاوی منکرات باشد!

نکته‌ی دوازدهم:

در واقع مسلمانان بر بدعت بودن جشن گرفتن مولد نبوی اجماع کرده‌اند اما در مورد اینکه این بدعت “حسنه” است یا “سیئه” (یعنی بدعت نیک و بدعت بد) اختلاف کرده‌اند. برخی از این علما این مراسم را بدعت حسنه دانسته‌اند مانند ابن حجر و سیوطی و سخاوی (رحمهم الله) و دیگران. که این بزرگان بر اساس مصلحتی برای این مراسم تصور کرده‌اند آن را بدعت حسنه دانسته‌اند.

اما علمای اهل تحقیق متقدم و متاخر بر اساس ادله‌ی شرعی دال بر پرهیز از بدعت در دین به حرمت چنین جشن‌ها و مراسم‌هایی فتوا داده‌اند و اعیاد و جشن‌ها جزو امور شرعی است. این علما نیز در برابر باز کردن در یک شر حتمی برای یک خیر وهمی قرار گفتند. و علاوه بر این اساس این خیر وهمی چیست؟

کاری که نه پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ انجام داده است و نه صحابه و تابعین و دیگر پیروان آنان طی قرن‌های متوالی انجام نداده‌اند! و در ضمن رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ میان بدعت حسنه و سیئه تفاوتی نگذاشته و فرموده است: “هر بدعتی گمراهی است”!

امام مالک رحمه الله می‌گوید: “هر که در اسلام بدعتی بگذارد که آن را حسنه بپندارد پنداشته است که محمد ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در رسالتش خیانت کرده است! زیرا خداوند متعال می‌فرماید: {امروز دینتان را کامل کردم} پس هر چیزی در آن روز جزو دین نبوده است امروز نیست جزو دین نیست” [الاعتصام شاطبی]

برخی از علما که فتوا به بدعت بودن جشن مولودی داده‌اند:

“امام شاطبی” مولود نبوی را بدعت دانسته است. وی در اول کتابش “الاعتصام” [۱/۳۴] برخی از اواع بدعت‌ها را ذکر کرده و از آن جمله قرار دادن روز ولادت رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به عنوان عید و مراسم را نام برده و آن را نکوهیده است.

“امام فاکهانی” در رساله‌ی مفرده‌ی خویش [۸-۹] این مراسم را بدعت دانسته است.

علامه “ابن الحاج مالکی” نیز در مدخل خویش مولد نبوی را بدعت دانسته است. [۲/۱۱ – ۱۲]

علامه‌ی هند، “ابوالطیب شمس الحق عظیم آبادی” مولد نبوی را بدعت دانسته است و همچنین شیخ وی علامه بشیر الدین قنوجی که کتابی تحت عنوان “غایة الکمال فی إبطال عمل المولد والقیام” نوشته است. [نگا: تعلیق وی بر حدیث "من أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهو رد" در سنن دارقطنی].

شیخ علامه “ابو عبدالله محمد الحفار مالکی” از علمای مغرب می‌گوید: “سلف صالح ما ـ که اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم و تابعین آن‌هایند ـ برای عبادت در شب ولادت رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ جمع نمی‌شدند و هیچ کاری اضافه بر کارهای دیگر شب‌ها سال انجام نمی‌دادند زیرا رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بزرگ داشته نمی‌شود مگر به صورتی که شرع آن را قرار داده است، و بزرگداشت پیامبر از بزرگترین کارهای نیک است که باعث قربت به خداوند می‌شود اما انسان تنها با آن چیزی که خود خداوند مشروع گردانده است به وی نزدیکی می‌جوید”. [المعیار المعرب ۷/۹۹]

شیخ علامه “محمد بن صالح العثیمین” می‌گوید: “‌آن‌ها این مراسم را آنگونه که خود می‌گویند، برای اینکه رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را دوست دارند برپا می‌کنند و می‌خواهند یاد رسول الله را زنده نگه دارند. ما به آن‌ها می‌گوییم: مرحبا به شما اگر پیامبر را دوست دارید و مرحبا به شما اگر قصد زنده نگه داشتن یاد وی را دارید، اما!! ترازویی وجود دارد که الله، پروردگار جهانیان آن را قرار داده است که ترازوی محبت‌سنج است و آن این سخن خداوند متعال است که: {ای پیامبر بگو اگر الله را دوست دارید پس از من پیروی کنید تا الله شما را دوست بدارد}.

پس اگر انسان در ادعای محبت الله و رسولش راستگو است بیاید و تابع شریعت الله شود و از آنچه پیامبرش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ آورده است پیروی کند. و اگر پیرو پیامبر نیست در ادعای خود دروغ گفته است زیرا این ترازو، ترازوی راستی و عدالت است. پس بیایید نگاه کنیم که آیا ساختن جشنی در شب ولادت رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ ایا از شریعت الهی است؟ آیا پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ آن را انجام داده است؟ آیا خلفای راشدین آن را انجام داده‌اند؟ آیا صحابه و تابعین و پیروان نیک آنان آن را انجام داده‌اند؟ پاسخ همه‌ی این سوال‌ها قطعا منفی است و هر کس ادعای خلاف این را دارد دلیل خود را بیاورد…” [از سایت شیخ ابن عثیمین]

شیخ یوسف قرضاوی می‌گوید: “… گفته‌اند کسانی که این مولود‌ها و این چیزها را ابداع نموده فاطمی‌ها هستند و این مراسم از مصر به دیگر سرزمین‌ها منتقل شده است و شاید در پس همه‌ی این‌ها اهداف سیاسی مشخصی پنهان باشد! که آن‌ها می‌خواسته‌اند مردم را با این مراسم و این جشن‌ها مشغول سازند تا مردم در امور سیاسی و دیگر قضایای عمومی مشغول نشوند! و برای همین اگر به قضیه به عنوان یک عبادت نگاه کنیم خواهیم گفت: این عبادت در شرع وارد نشده و صحیح نیست” [برنامه‌ی الشریعه والحیاة کانال الجزیرة]

شیخ محمد غزالی به بدعت بودن این مراسم فتوا داده است. وی در کتابش “لیس من الاسلام” [صفحه‌ی ۲۵۲] می‌گوید:

“نزدیک شدن به خداوند به واسطه‌ی برپایی این مولودخوانی‌ها عبادتی است که هیچ اساسی ندارد… و بر این اساس ما به عام کردن حکم بر همه‌ی این مولودی‌ها گرایش داریم که این‌ها بدعت‌هایی هستند مردود و هیچ عذری برای برپایی آن‌ها وجود ندارد… الغای این مولودی‌ها ضرورتی دینی و دنیوی است… اینگونه جشن گرفتن برای شب مولود و شب اسراء و معراج و شب نیمه‌ی شعبان و شب قدر و راس سال هجری شکل گرفته است و برای این جشن‌ها تاریخ‌هایی تعیین شده و خرج کردن پول برای آن‌ها جزو مظاهر تدین قرار داده شده است!! و عوام و خواص آن را با سخن و غذای اضافی زنده نگه داشته‌اند و یاری اسلام شده این!!”

و در پایان:

در پایان از الله می‌خواهم که این برگه‌های ناچیز را پذیرفته و با آن به مسلمانان سود رساند که نیت نفع رساندن بود و دیگر هیچ.

پس خداوندا ، گریز ما به سوی توست نه به سوی غیر تو، گام‌های ما را بر حق استوار گردان و ما را نسب به خودمان آگاهی ده و هیچ کاری از ما را برای دیگران مگردان… الله است که به راه راست هدایت می‌کند و سخن آخر اینکه: {الحمدلله رب العالمین}

جهاندیده بازدید : 8 2013/08/03 نظرات (0)
رای شما ذخیره شد امتیاز دهی: 5.0/5

انجمن جهانی نصرت خاتم الانبیاء / ترجمه: اسحق دبیری اوزی

نخستین رکن از ارکان بزرگ اسلام، همانا گفتن لا اله الا الله و محمد رسول الله می‌باشد و قسمت دوم این شهادت یعنی: محمد رسول الله در خلال اموری که ذکر می‌شود. تحقق پیدا می‌کند:

اولاً: تصدیق نمودن هر آنچه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده و یا به هر نحوی تایید کرده است، و نخستین آنها این است که او فرستادهٔ خدا است و او را برای هدایت همه انسان‌ها و جن‌ها فرستاده تا وحی خداوند را بوسیلهٔ قرآن و سنت که در بر گیرندهٔ دین اسلام می‌باشند، تبلیغ کند، دینی که خداوند، به جز آن را نمی‌پذیرد.

ثانیاً: اطلاعات و فرمانبرداری از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و گردن نهادن در برابر هر حکمی که صادر می‌کند و کاملاً تسلیم او شدن و پیروی نمودن از سنت او و ترک کردن هر آنچه که با آن در تضاد می‌باشد.

ثالثاً: محبت ورزیدن به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بگونه‌ای که محبت او بالای محبت پدر و مادر، فرزند و حتی بیش از محبت نفس خویش قرار گیرد. آنگونه که باعث تعظیم، توقیر، نصرت و یاری او و دفاع از او گردد.

پس هر مسلمانی برای اینکه ایمانش صحیح باشد و شرط دوم توحید را تحقق بخشیده باشد، باید برای تحقق بخشیدن این امر مهم یعنی محبت و مهرورزیدن به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بکوشد. و نیز برای اینکه شهادتش پذیرفته شود که می‌گوید محمد رسول خدا است چون منافقین می‌گفتند:

{إِذَا جَاءکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ} [ سورة المنافقون من الآیة :۱ ]

یعنی: «ما گواهی می‌دهیم که تو حتماً فرستادة خدا هستی ـ خداوند می‌داند که تو فرستاده خدا هستی ـ ولی خدا گواهی می‌دهد که منافقان در گفته خود دروغگو هستند».

پس می‌بینیم که شهادت آنان هیچ نفعی برایشان در بر نداشت، چون معنای شهادت را در خود تحقق نبخشیده‌اند.

در اینجا برخی از اموری را که می‌توان بوسیله آنها به حقیقت محبت عمل نمود، می‌آوریم تا بتوان بدینوسیله در قبال این حق که برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گذاشته شده است عمل نمود، و در برابر هجوم و حملات گمراه‌کننده‌ای که علیه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پیش گرفته شده است جلوگیری کرد، و در برابر آن جان و مال و پدر و مادر و هر آنچه که داریم فدا کنیم؛ بلکه هر کس هر آنچه در توان دارد و به قدر امکان و توانایی خویش به این امر مهم جامه عمل بپوشد:

۱- تفکر نمودن در دلایل نبوت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دلایلی که بطور قطع نبوت او را ثابت می‌کنند که اصل آن هم قرآن می‌باشد.

۲- یادگیری دلایلی که دلالت می‌کند بر وجوب اتباع و فرمانبرداری از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اقتداء به او از جمله: دلایل قرآنی، سنت و اجماع.

۳- آشنایی و آگاهی یافتن بر حفظ خداوند در قلب‌ها بوسیله سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، و این امر هم در خلال زحمات بزرگی که اهل علم در طول تاریخ متحمل گشته‌اند شناخته می‌شود که آنان صحیح و غلط را از هم جدا کرده‌‌اند و به بهترین شیوه آن را جمع‌آوری نموده‌اند که امت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در میان تمام امت‌های پیشین به این ویژگی برتری یافته است.

۴- اظهار محبت نمودن به او در دل‌ها و آن هم با یادآوری صفات پسندیده و زیبای او و خواندن شمایل و سجایای برگزیده او، و او تنها کسی است که تمام کمالات بشری را دارا می‌باشد.

۵- یادآوری فضیلت و احسان او در حق تک تک ما، زیرا او بود که دین خدا را بسوی ما آورد و آن را تکمیل و تبلیغ نمود.

۶- به دنبال هر کار خیری، خواه دنیوی باشد و یا اخروی، بعد از فضل و سنت پروردگار، او است که ما را موفق گردانیده و بوسیله او است که متنعم گشته‌ایم، زیرا او راهنمای ما بوده، پس خداوند او را جزای خیر دهد آنگونه که شایسته پیامبری او است.

۷- یادآوری اینکه او مهربانترین، مهرورزترین و حریص‌ترین کسی است بر امتش آنگونه که خداوند می‌فرماید:

{النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ} [الأحزاب من الآیة :۶ ]

یعنی: «پیغمبر از خود مومنان نسبت به آنان اولویت بیشتری دارد».

۸- آشنایی و آگاهی بر آیات و احادیثی که مشعر بر فضل و عظمت و بزرگواری او نزد خداوند است، و نیز دال بر محبت ورزیدن خداوند و احترام و اکرام پروردگار برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌باشد.

۹- ملتزم بودن به دستور خداوند که ما را امر می‌کند که به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) محبت بورزیم، بلکه محبت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را بر نفس خویش مقدم بداریم. زیرا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌فرماید:

«لن یؤمن أحدکم حتى أکون أحب إلیه من نفسه وولده ووالده والناس أجمعین».

یعنی: «ایمان هیچ کدام از شماها تکمیل نمی‌گردد مگر اینکه من را از نفس خویش، فرزندان، پدر و مادر و از همه مردم بیشتر دوست بدارد».

۱۰- ملتزم بودن به فرمان خداوند که ما را دستور می‌دهد که با پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و سنت‌هایش مودبانه رفتار نماییم، خداوند می‌فرماید:

{یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}. [الحجرات الآیة : ۲].

یعنی: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، صدای خود را از صدای پیغمبر بلندتر مکنید، و همچنان که با یکدیگر سخن می‌گویید، با او به آواز بلند سخن مگویید تا نادانسته اعمالتان بی اجر و ضایع نشود».

و باز می‌فرماید:

{إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ} [الحجرات الآیة : ۳ ]

یعنی: «آنان که صدای خود را نزد پیامبر خدا پایین نموده و آهسته بر می‌آورند. کسانی‌اند که خداوند دلهایشان را برای پرهیزگاری پاکیزه و ناب داشته است. ایشان آموزش سترگ و پاداش بزرگی دارند.»

همچنین می‌فرماید:

{لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاء بَعْضِکُم بَعْضًا} [النور من الآیة : ۶۳ ].

یعنی: «(ای مومنان) دعوت پیغمبر را در میان خویش (برای اجتماع و شرکت در کارهای مهم) همسان دعوت برخی از خود بشمار نیاورید. (چرا که فرمانش فرمان خدا و دعوتش دعوت پروردگار است.»

فرمانبرداری و مطیع بودن برای فرمان خداوند که دستور می‌دهد باید از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دفاع نمود و او را در برابر هر گونه اذیت و آزاری یاری و حمایت نمود و از انتساب هر گونه نقصی به او امتناع و جلوگیری نمود؛ آنگونه که می‌فرماید:

{لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلًا} [الفتح الآیة : ۹ ]

یعنی: «(ما محمد را به سوی شما مردمان فرستاده‌ایم) تا به خدا و پیغمبرش ایمان بیاورید، و خدا را (با یاری دادن دینش) یاری کنید و او را بزرگ دارید و سحرگاهان و شامگاهان به تسبیح و تقدیسش بپردازید».

۱۱- همیشه و مدام نیت صادقانه داشتن و همواره برای یاری دادن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و دور نمودن هر گونه گزندی از او آماده باشیم.

۱۲- دادن بهترین پاداش در آخرت برای کسانی که محبت پیامبر را به بهترین وجه در عملکرد خویش نشان داده‌اند، بگونه‌ای که در بهشت رفیق پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خواهد بود، بدلیل فرمایش خود حضرت در جواب کسی که گفت: من خدا و رسولش را دوست می‌دارم و او فرمود: «أنت مع من أحببت» یعنی: شما با کسی خواهی بود که دوستش داشته‌اید.

۱۳- درود و صلوات فرستادن بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خصوصاً وقتی که از وی نام برده شود، و بعد از اذان، و در روز جمعه و در هر وقتی که مجال داشته باشید، زیرا پاداش بزرگی خواهد داشت، و نیز پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر ما حق بزرگی دارد.

۱۴- خواندن و مرور کردن سیره و زندگی‌نامه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و از احکام و دستوراتی که در هر حادثه و واقعه‌ای که صادر فرموده بهترین استفاده را ببریم، و سعی کنیم آن را با زندگی خویش ربط داده و از آن الگو بگیریم.

۱۵- یادگیری سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) با خواندن احادیث صحیحی که اهل حدیث آن را تایید و صحیح دانسته‌اند، و تلاش و سعی‌نمودن در پی فهم صحیح این احادیث و حفظ تعالیم و دستورات آن و یاد گرفتن اخلاق پسندیده و بلندمرتبه از آن و عبادت کامل برای پروردگار و فرمانبرداری بدون چون و چرا از پروردگار.

۱۶- تبعیت و پیروی نمودن از تمامی سنت‌های پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به ترتیب اولویت.

۱۷- در اقتداء نمودن به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در مستحبات پافشاری نماییم، اگر برای یک بار هم شده در زندگی خود آن را انجام دهیم.

۱۸- از هر گونه استهزاء به سنت‌های پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دوری جوییم.

۱۹- خوشحال شدن به شایع گشتن سنت‌های پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در میان مردم.

۲۰- ناراحت شدن و محزون گشتن با نادیده گرفتن سنت‌های پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در میان برخی از مردم.

۲۱- کینه‌ورزی با هر منتقدی که بخواهد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و یا سنت‌هایش را نقد کند.

۲۲- دوست داشتن اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اعم از همسران او و اولاد و فرزندانش و تقرب جستن به خداوند بوسیله محبت ورزیدن به آنها، زیرا که با پیامبر ص قرابت فامیلی دارند، و نیز بخاطر اسلام آوردنشان، و برای افراد گناهکار آنان درخواست هدایت را از خداوند طلب کنیم چون که هدایت آنان از هدایت دیگران برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خوشایندتر بوده است، همانگونه که عمر بن خطاب (رضی الله عنه) به عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌گوید:

«مهلاً یا عباس لإسلامک یوم أسلمت کان أحب لی من إسلام الخطاب، ومالی إلا أنی قد عرفت أن إسلامک کان أحب إلى رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) من إسلام الخطاب».

یعنی: «ای عباس چه قدر خوشایند بود روزی که مسلمان شدی، حتی از ایمان آوردن پدرم خطاب برایم خوشایندتر بود، و این بدان علت بود که می‌دانستم پیامبر ص با مسلمان شدن شما خیلی خوشحالتر خواهد شد تا با ایمان آوردن خطاب».

۲۳- عمل به وصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در مورد اهل بیتش که فرموده: «أذکرکم الله فی أهل بیتی». در مورد اهل بیتم شما را سفارش می‌کنم.

۲۴- دوست داشتن اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و احترام گذاشتن به آنها و معتقد بودن به اینکه آنان بر تمام کسانی که بعد از آنها آمده‌اند برتری و فضل دارند چه از لحاظ علم و عمل، و چه از لحاظ مکانت جایگاه و مکانت نزد خداوند.

۲۵- دوست داشتن علماء و احترام گذاشتن به آنها چون آنان ادامه دهندگان میراث پیامبرانند، زیرا که علما وارثان انبیاء هستند، پس شایسته است که آنها را دوست داشت و این حق پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر امتش می‌باشد.

در سطح خانواده و جامعه

۲۶- تربیت فرزندان بر محبت ورزیدن به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

۲۷- تربیت فرزندان براساس اقتداء نمودن به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در همه احوال زندگی.

۲۸- داشتن کتاب درباره زندگی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

۲۹- داشتن نوارهای حاوی زندگینامه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

۳۰- پخش و ایجاد فیلم‌های کارتونی که دارای منهج تربیتی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) باشد.

۳۱- اختصاص دادن یک درس و یا بیشتر در هفته به سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) که همه افراد خانواده از آن بهره ببرند.

۳۲- اقتدا نمودن مرد به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در رفتارش با همسر و خانواده.

۳۳- تشویق نمودن فرزندان به حفظ اذکار نبوی و تطبیق آن در زندگی.

۳۴- تشویق کردن فرزندان به اختصاص دادن مقداری از مخارج روزانه برای تطبیق عملی برخی از احادیث نبوی مانند کفالت یتیم، اطعام مساکین و کمک نمودن نیازمندان.

۳۵- عادت دادن فرزندان برای بکارگیری ضرب‌المثل‌های حدیثی مانند: «المؤمن کیس فطن»، «لا یلدغ المومن من جحر مرتین»، «یسروا و لا تعسروا».

۳۶- برگزاری مسابقات خانوادگی درباره زندگی و سیرهٔ پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

۳۷- تعریف خانواده مسلمان بوسیله زندگی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) براساس تطبیق مشروع و درست که روزی در خانه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) … .

در سطح آموزش و پرورش و کارمندان آن

۳۸- کاشتن محبت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در دل و نفوس دانش‌آموزان و دانشجویان در خلال ابراز حق پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر امتش.

۳۹- برگذاری سمینارها و کنفرانس‌ها در زمینه زندگی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

۴۰- تشویق و وادار کردن مسئولان تدوین کتاب‌های درسی برای گنجاندن درسی بنام سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در رشته‌های علوم انسانی.

۴۱- تلاش و کوشش برای ایجاد شاخه‌ای در دانشگاه‌های غربی برای تحقیق و کنکاش درباره زندگی و سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

۴۲- تشویق کردن تحقیق‌های علمی دربارهٔ سیرهٔ پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و وادار کردن محققین برای نوشتن کتاب‌های سنت در زمینه‌هایی همچون مغازی و شمائل.

۴۳- بر پا کردن نمایشگاها و برنامه‌های مدرسه‌ای و دانشگاهی‌ای که معرّف شخصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) با رعایت کردن نقشه جغرافیایی گسترش اسلام باشد.

۴۴- اختصاص مکان خاصی از کتابخانه به کتاب‌های سیره و اهتمام ورزیدن به آن به خاطر محبت ورزیدن به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

۴۵- کوشش برای ایجاد و نوشتن موسوعه‌های دانشگاهی درباره سیره نبوی که بتوان بعنوان مرجع از آن استفاده نمود، و ترجمه آن به زبان‌های زنده دنیا.

۴۶- برگزاری مسابقات سالانه برای دانشجویان در موضوعات مهم سیره نبوی و اختصاص جوایز گران‌بها برای آن.

۴۷- برگذاری اردوهای جوانان که در بر گیرنده مضامین و برنامه‌هایی باشد که باعث ایجاد محبت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در دلها و تعلق خاطر به سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بشود.

۴۸- برگذاری دوره‌های آموزشی تخصصی برای پرورده رهبرانی که به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اقتدا نمایند.

در سطح ائمه، دعوت‌گران و طالبان علم.

۴۹- بیان خصایص دعوت و رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اینکه او براساس دین حنیفی مبعوث گشته و اینکه اصل در دعوت او پافشاری بر هدایت همه مردم تا فقط پروردگار را پرستش نمایند.

۵۰- کوشش و تلاش برای دعوت مردم و هدایت همه قبایل، اقوام و ملل مختلف به این دین.

۵۱- بیان صفات و ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری چه قبل از رسالت و چه بعد از رسالت.

۵۲- بیان فضایل پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اختصاص یافتن امتش به اسلوبی مناسب و خوب.

۵۳- بیان موقف‌های پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت به خانواده و همسایه‌ها و اصحابش.

۵۴- بیان چگونگی تعامل پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) با دشمنانش اعم از اهل کتاب، مشرکین و منافقین.

۵۵- بیان منهج و روش‌هایش در زندگی روزمرهٔ خویش.

۵۶- اختصاص دادن خطبه دوم برای یادآوری بعضی از وقایع سیره و زندگی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و نیز بعضی اوقات باید خطبه را بطور کامل به این موضوع اختصاص داد.

۵۷- مکث کردن بر آیاتی که درباره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بحث می‌کند خصوصاً موقعی که در نماز خوانده می‌شوند و برای مدت چند دقیقه بر آنها توجه و تفکر نمودن.

۵۸- برگزاری کلاس‌های حفظ احادیث نبوی همراه کلاسهای حفظ قرآن در مساجد.

۵۹- تصحیح نظریات و مفاهیم اشتباه عامهٔ مردم در ارتباط با سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و دعوت به تمسک به احادیث صحیح با اسلوبی صحیح و درست.

۶۰- یادآوری فتاوای علما درباره آنانیکه تنقیص شخصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را می‌کنند و اعلام اینکه واجب است با آنان قطع رابطه نموده و باید بغض آنان را به دل گرفت.

۶۱- تلاش و کوشش برای برگرداندن مردم بسوی دینشان و آن هم با بکار گرفتن روش‌های دعوی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) میسر می‌شود.

۶۲- هشدار دادن به مردم و آگاه کردن آنان از طریق وسایل ارتباط جمعی مانند تلویزیون، رادیو و روزنامه و مجلات به اینکه در شخصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) غلو ننمایید و توضیح آیاتی که غلو و زیاده‌روی را نهی می‌کنند، مانند حدیث: «لا تغلوا فی دینکم» و ذکر احادیثی که در این باره آمده‌اند مانند: «لا تطرونی کما أطرت النصاری ابن مریم» و توضیح اینکه محبت صادقانه عبارت است از تبعیت از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

۶۳- وادار کردن مردم بر مطالعه کردن سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از مصادر و منابع دسته اول و توضیح و تبیین آن.

۶۴- برداشتن و نابود کردن شبهات و اباطیلی که درباره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و سیره او گفته می‌شود.

در سطح روشنفکران و خبرنگاران و روزنامه‌نگاران.

۶۵- ابراز شخصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و ویژگی‌های امتش بوسیله انتشار و یا ذکر آن در مناسبت‌های اعلامی و فرهنگی.

۶۶- انتشار ندادن هر گونه موضوعی که باعث تنقیص شخصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بشود.

۶۷- مقابله و رد وسایل اعلامی غربی و یهودی که بر ضد دین و پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) گفته می‌شود.

۶۸- برگزاری کنفرانس‌های اعلامی و روزنامه‌ای با افراد منصف غیر مسلمان درباره شخصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و رسالت او.

۶۹- انتشار آنچه افراد منصف غیر مسلمان درباره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نوشته‌اند.

۷۰- برگزاری اردوها و مناسبت‌های فرهنگی برای ابراز منهج و سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و بیان اینکه منهج پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای هر زمان و مکانی سازگاری دارد.

۷۱- آماده کردن مسابقات اعلامی در زمینه سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و اختصاص دادن جوایز گرانبها برای آن.

۷۲- نوشتن مقالات و داستان و جزوات درباره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

۷۳- پیشنهاد دادن به مسئولین روزنامه‌ها و مجلات تا اینکه جایگاه ویژه‌ای در روزنامه و یا مجله خویش را به آیات و احادیثی اختصاص دهد که درباره شخصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بحث می‌کنند و بیان اینکه محبت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) واجب است و باید آن را بر همه چیز مقدم شمرد حتی بر نفس خویش.

۷۴- پیشنهاد دادن به مدیران کانال‌های ماهواره‌ای تا برنامه خاصی را به سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اختصاص دهند و در آن بیان شود که چگونه با همسران، فرزندان، اصحاب و حتی دشمنانش رفتار می‌کرد و نیز درباره صفات و ویژگی‌های رفتاری او بحث شود.

۷۵- تشویق موسسه‌های تبلیغاتی برای ایجاد نوارهای تبلیغی از زندگی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به شیوه کاملاً حرفه‌ای و مناسب.

۷۶- تشویق و وادار کردن شبکه‌های تلویزیونی برای ایجاد و پخش فیلم‌های کارتونی برای کودک و نوجوان که حاوی زندگی و سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و برخی از داستان‌های زندگی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌باشد.

در سطح موسسه‌های خیریه و تبلیغاتی.

۷۷- ایجاد انجمن‌ها و گروه‌هایی برای حمل پرچم یاری و نصرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

۷۸- اختصاص غرفه‌هایی در نمایشگاه‌ها و همایش‌های کشوری و یا بین‌المللی کتاب برای عرضه نوارهای ویدئویی و نوارهای کاست مربوط به شخصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

۷۹- اختصاص مکان‌هایی دائمی برای توزیع نوارهای گوناگون مربوط به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

۸۰- اختصاص جایزه گرانبها و قابل توجه به کسانی که بیشترین خدمت را در زمینه سنت و سیره نبوی انجام داده باشند، و مراسم بزرگداشت از شخصیت‌های بزرگ مرتبه در این زمینه‌ها.

۸۱- ایجاد انتشاراتی کتاب‌های سیره به زبان‌های زنده دنیا و انتشار آن در تمام کتابفروشی‌ها و کتابخانه‌های عمومی و دانشگاه‌ها.

۸۲- انتشار مجله و یا گاهنامه‌ای که مربوط به سیره نبوی و تعالیم دین باشد و تمام صفات و ویژگی‌های امت اسلامی را بیان کند.

۸۳- اختصاص صندوق‌هایی برای کمک در راه نصرت و یاری رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) از طریق تالیف و ترجمه و ایجاد کانال‌های ماهواره‌ای و …

۸۴- ایجاد کانون‌ها و انجمن‌هایی که برای ابراز محاسن این دین و دیدگاه اسلام درباره انبیاء و محبت و احترامی که در دین اسلام نسبت به آنان وجود دارد فعالیت نمایند.

۸۵- ایجاد مواقع و مکان‌هایی که به سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اهتمام بورزد.

۸۶- مشارکت نمودن در گفتگوهای مسالمت‌آمیز با غیر مسلمانان و دعوت از آنان برای تحقیق و تفحص درباره شخصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و دین اسلام.

۸۷- ای میل‌هایی را که به پایگاههای اینترنتی مخصوص فرستاده می‌شوند، بوسیله احادیث و مواعظ نبوی مزین نمائیم.

۸۸- آماده کردن نشریه‌های الکترونی هر چند مدت درباره شخصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و دعوت او، خصوصاً در مناسبات و رویدادهای پیش آمده.

۸۹- تبلیغات در سایت‌های مشهور و جالب توجه در مورد کتاب‌ها و یا کنفرانس‌ها درباره شخصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

در سطح ثروتمندان و حکومت‌های مسلمان

۹۰- کمک و پشتیبانی کردن تمام فعالیت‌های دعوی که مربوط به سیره نبوی می‌باشد.

۹۱- چاپ پوسترهایی که در برگیرنده احادیث و مواعظ پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌باشند.

۹۲- مشارکت در راه‌اندازی شبکه‌های ماهواره‌ای و رادیو و مجلاتی که از اسلام و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بحث می‌کنند مخصوصاً با زبان‌های زنده دنیا و به ویژه زبان انگلیسی.

۹۳- اجاره کردن دقایقی از شبکه‌های بیگانه و غیر اسلامی برای تبلیغات اصول و مفاهیم ارزشمند اسلام و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).

۹۴- ایجاد مراکز متخصص برای بحث و بررسی جنبه‌های مختلف سیره نبوی و ترجمه آن به زبان‌های زنده دنیا.

۹۵- ایجاد موزه‌ها و کتابخانه‌های مخصوص به سیره نبوی و فرهنگ و میراث نبوی (صلی الله علیه وآله وسلم).

۹۶- ایجاد سایت‌های اینترنتی مخصوص به سیره وسنت نبوی (صلی الله علیه وآله وسلم).

۹۷- چاپ و نشر کتاب‌ها و نوارهای مخصوص که در بر گیرنده محاسن دین اسلام و اخلاق و شمائل پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) باشد مخصوصاً با زبان‌های زنده مانند انگلیسی.

۹۸- مشارکت و کمک کردن در مسابقات دعوی که به سیره نبوی اهتمام می‌ورزند.

۹۹- شماره صد را به شما واگذار می‌کنیم تا آن را نوشته و برای ما به آدرس زیر ارسال فرمایید.

برادر و خواهر مسلمان بر همه ما واجب است به هر اندازه که در توان می‌باشد پیامبرمان پیشوا و حبیب خود را کمک و یاری نماییم و به همین خاطر این یادآوری را آماده و چاپ کردیم تا برای هیچ یک از ما عذر و بهانه‌ای وجود نداشته باشد.

پس باید همه ما برای نشر و توزیع آن بکوشیم، و خانواده و عموم مردم را به آن دعوت نمائیم خواه در مجالس و مراسمات خانوادگی باشد و یا تماس‌های تلفنی و یا نامه‌های الکترونی و غیره برای نصرت و یاری رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم).

جهاندیده بازدید : 6 2013/07/31 نظرات (0)

شیخ محمد عریفی / ترجمه: آســع

روزی اشعب (نام مرد) با مرد بازرگانی همسفر شد و این مرد تمام کارها را به تنهایی انجام می‌داد مانند پایین آوردن وسایل از روی  اسب‌ها و آب دادن به اسب‌ها و….

در راه بازگشت برای غذا خوردن از روی اسب پیاده شدند. اشعب روی زمین نشست و پاهایش را دراز کرد. و مرد فرش را پهن کرد و وسایل را از روی اسب‌ها پیاده کرد سپس به اشعب نگاهی کرد و گفت: بلند شو هیزم جمع کن و من گوشت را تکه تکه می‌کنم ..

اشعب: به خدا از بس که سوار این اسب شدم خسته‌ام .

مرد بلند شد و هیزم را جمع کرد سپس به اشعب گفت: بیا و آتش بزن…

اشعب: اگر به آتش نزدیک شوم دودش سینه‌ام را اذیت می‌کند.

مرد آتش را روشن کرد و گفت: بیا مرا در خرد کردن این گوشت کمک کن.

اشعب: می‌ترسم چاقو دستم را ببرد

مرد به تنهایی گوشت‌ها را خرد کرد و باز رو به اشعب کرد و گفت: بیا و گوشت‌ها را درون قابلمه بریز و غذا درست کن.

اشعب: وقتی به پختن غذا درون قابلمه نگاه می‌کنم چشمانم درد می‌گیرد .

تا اینکه مرد غذا را درست کرد و خسته روی زمین نشست و به اشعب گفت : برو سفره را پهن و غذا را در بشقاب بریز.

اشعب: بدنم سنگینی می‌کند نمی‌توانم این کار را بکنم .

مرد از جای خود بلند شد و سفره را پهن و غذا را آماده کرد سپس گفت: ای اشعب بیا و مرا در خوردن غذا همراهی کن .

اشعب: واقعا خجالت زده هستم از اینکه نتواستم کاری انجام دهم اما الان من در خدمتت هستم و هر کاری خواستی انجام می‌دهم…

سپس بلند شد و غذا خورد .

نتیجه‌گیری: شاید با مردمی مثل اشعب برخورد کنی… ناراحت نشو… کوه باش و استوار.

منبع: کتاب از «زندگی ات لذت ببر» (استمتع بحیاتک) شیخ محمد عریفی

جهاندیده بازدید : 3 2013/07/31 نظرات (0)

مشعل بن عبد العزیز الفلاحی / ترجمه: عادل حیدری

ای آورندهٔ تقوا که محبت از چشمانت سرازیر است

شوق دیدارت طولانی گشت و قلب تو را به فریاد می‌خواند

سالی به امید نزدیکی دیدارت نفس خود را توصیه به صبر نمودم

آیا رسیدنت را درک خواهم نمود؟

در تو نیکوکاران بر منزلت خود می‌افزایند.

و سست‌همتان و ناتوانان جز خشکسالی چیزی برداشت نمی‌کنند.

طنین رسیدن رمضان گوش‌ها را نواخته و مسلمانان به یکدیگر تبریک می‌گویند؛ جوانی پیشانی مادرش را بوسیده، و دیگری بر دست پدرش بوسه می‌زند، و سومی بسوی همسرش برخواسته و به وی تبریک می‌گوید و چهارمی فرزندانش را در آغوش می‌گیرد، و پنجمی از منزل بیرون شده تا این شادی را با همسایگانش تقسیم کند، و دیگران در میانه راه به شکرانهٔ ملاقات با دوست با یکدیگر به شادی می‌پردازند!!! و کودکان در کوچه و خیابانها به گونه‌های مختلف شادی خود را ابراز می‌دارند.

من با وجود این در گوشه‌ای نشسته و به همهٔ اینها می‌اندیشم، و اشک شادی از دیدگانم سرازیر شده و گونه‌هایم را نوازش می‌دهد و مرا به یاد پروردگار و نعمت‌هایش می‌اندازد….

گرمی اشکهایم و گرمی خوشحالی در قلبم گویاتر از هر پیکی است که خبر از وصال رمضان دارد.

به کنجی نشسته و می‌گریم و می‌اندیشم!!! چقدر بزرگ است این نعمت؟! سرزمین امن! خانه‌ای که در آن زندگی کنم! و جمعی تکمیل کننده! و خاطراتی زیبا!

به خود باز می گردم و به یاد تابلویی می‌افتم که به هنگام شنیدن خبر آمدن ماه رمضان در مقابل چشمانم قرار گرفت.

خوب به این نعمتها می‌نگرم، ناگهان به یاد خانواده‌های درمانده، و خانه‌های ویران شده، و قلبهای اندوهگین می‌افتم، و شادی خود را با شادی دیگران مقایسه کند.

ای میهمان عزیز معذرت می‌خواهم که خبر رسیدنت پاره‌ای از احساساتم را برانگیخت.

اشک از دیدگانم سرازیر شده و مرا بیاد نعمت‌هایی می‌اندازد که خداوند به من ارزانی بخشیده است، به یاد آوردم که پروردگار فرصتی دیگر به من بخشیده در حالی که بسیاری را از این فرصت محروم کرده است، پروندهٔ زندگیشان بسته شد و روزگارانشان دفن گشته و مبدل به خاطراتی شده که هر از گاه از آن یاد می شود.

اشک شادی از دیدگانم سرازیر می‌شود چرا که زمانی برای توبه و برای بازگشت بسوی خدا یافته‌ام…. در حالی که با چشمان خود بسیاری از دوستانم را دیدم که دیده از دنیا فرو بستند. و چون این ماه را درک نموده‌ام می‌دانم که جز فضل الهی چیز دیگر نبوده است.

اشک شادی از دیدگانم سرازیر می‌شود آنگاه که می‌اندیشم پروردگار مرا در این روز لباس عافیت پوشانیده درحالیکه دیگران با دیده و قلب به این روزها می‌نگرند اما دردها و مریضی‌ها لذت این ایام را از آنها سلب نموده است و شادی این روزها نمی‌تواند غصه‌های دردناکشان را بزداید.

اشک شادی از دیدگانم سرازیر می‌شود چرا که هنوز در مقابل رمضان گذشته احساس گناه می‌کنم، روزها گذشت و چیزی جز خبر فرا رسیدن عید مرا از خواب غفلت بیدار نکرد، تلاوتی ناتمام، و نمازی آغشته به لهو و بیهودگی، و کوتاهی در سحرگاه، و به فراموشی سپردن نیکی‌ها، و بی توجهی نسبت به پاداش‌ها.

آن شب که رمضان رخت سفر بر می‌بست اندوه سراسر وجودم را فرا گرفت، و آنگاه که خطیب، خطبهٔ عید آغاز نمود بر اندوهم افزوده شد؛ با شادی مصنوعی، عید را به دیگران تبریک می‌گفتم در حالی که آتشی در قلبم برپا بود، اکنون بار دیگر رمضان آمده تا مرا فرصت جبران گذشته بخشد، پس چرا اشک‌هایم سرازیر نشود در حالی که خداوند چنین نعمتی به من ارزانی بخشیده است؟

اشک شادی از دیدگانم سرازیر می‌شود چرا که با دیدن این صحنه یقین حاصل می‌نمایم که این دین در هر زمان و مکان و در هر حالی پایدار خواهد بود، گرچه بدخواهان و کینه توزان تلاش کنند آنرا نازیبا جلوه داده و افتخاراتش را نادیده بگیرند، این دین بإذن الله پایدار خواهد بود تا زمانی که پروردگار تمام مخلوقاتش را از بین ببرد.

مرا در این صحنه، قطرهٔ اشکی کفایت است که از دیدگانم سرازیر می‌شود زیرا آنگاه که برای دین خداوند دعا می‌کنم می‌دانم که او دعایم را می‌پذیرد و پیامم را جاودانه می‌سازد. آیا سزاوار نیست به خاطر این مناسبت اشک شادی بریزم؟

اشک شادی از دیدگانم سرازیر می‌شود چرا که امروز إن شاء الله من با انگیزه‌تر و استوارتر از همیشه هستم، و با توفیق الهی به جایی خواهم رسید که آرزوی رسیدنش را داشتم، و آنچه را آرزوی دست نایافتنی می‌پنداشتم در واقع مشاهده خواهم نمود.

اشک شادی از دیدگانم سرازیر می‌شود چرا که در روزهای آینده اسراری نگشوده می‌بینم، و شگفتی‌هایی تجربه ناشده که بإذن پروردگار می‌توانم آنرا گشوده و تجربه نمایم تا در زمرهٔ انسانهای موفق و کامیاب قرار بگیرم.

امسال شادی مرا در بر می‌گیرد با وجود همهٔ سختی‌هایی که بر جهان اسلام می‌گذرد، بویژه در فلسطین، و سرّ این شادمانی، مقاومت و پایداری انسانهایی است که هدفی جز نیل خشنودی الهی ندارند و قلبهای مؤمن و صادقی که زیر پرچم جهاد بسوی لقای پروردگارش می‌شتابند.

شادی مرا دربر می‌گیرد با وجود آنچه امروز از متحد شدن دشمنان اسلام علیه مقدسات این دین مبین می‌بینم، چرا که من با هر سختی، بخششی الهی و با هر دشواری، گشایشی می‌بینم و سرّ شادی‌ام این است که با وجود تمام تلاشهایی که برای محو نمودن آثار و نشانه‌های اسلام می‌شود هر روز انسانی را می‌بینم که پیوستنش را به قافلهٔ مسلمانان جشن می‌گیرد.

آنچه گذشت برخی از اسرار اشک شادی من است که از دیدگانم سرازیر می‌شود در روزی که خبر حلول ماه رمضان به گوشم رسید، خداوند خودش آرزوی هر مسلمانی را در این ماه محقق سازد چرا که او قادر به این امر است.

جهاندیده بازدید : 6 2013/07/31 نظرات (0)

دکتر عبدالکریم بکار / ترجمه: صلاح الدین مصلح

برادران وخواهران گرامی! السلام علیکم و رحمة الله و برکاته و بعد: از الله تعالی خواهانم که در نیکوترین حال باشید…

در سراسر تاریخ اسلامی رمضان جایگاه ویژه‌ای در قلوب مسلمانان داشته است، تا جایی که بدان به عنوان ماهی که با ماه‌های دیگر تفاوت دارد می‌نگریستند، و ما واقعا توانستیم این ماه را مناسبتی بزرگ برای روی آوری به الله تعالی بگردانیم. پس سپاس و منت مخصوص الله است که هدایت نموده، توفیق داد و یاری نمود…

جشن گرفتن به مناسبت فرا رسیدن رمضان باید بوسیلهٔ مقاومت در برابر تهی نمودن این ماه از مضامین شریف آن باشد، تا جاییکه می‌بینیم بیشتر رسانه‌ها رمضان را به عنوان مهمانی غیر قابل تحمل به تصویر می‌کشند و به همین دلیل به گمان آنها مردم به چیزی نیاز دارند که به آنها دلداری داده و آنها را از رمضان مشغول گرداند. از اینجاست که بازار تولید و نمایش فیلم بیشتر بر روی رمضان متمرکز می‌شود و رمضان به مناسبتی برای تبلیغات تبدیل شده است.

اگر تعداد زیادی از مسلمانان ساعت‌های طولانی در برابر تلویزیون به تماشای حلال و حرام نمی‌نشستند تا از قرائت قرآن و ذکر و نشستن طولانی در مساجد غافل و مشغول شوند، این وضعیت رسانه‌ای نمی‌توانست دوام بیاورد.

مشکل دیگری در برخورد با رمضان وجود دارد و آن نیز تبدیل نمودن شب به روز، و روز به شب است، به طوریکه مردم در روز از خوردن پرهیز نموده و بیشتر وقت آن را در خواب می‌گذرانند و شب را بیدار می‌مانند تا در آن بیشتر از شب‌های غیر رمضان از انواع خوراکی‌ها بهره مند گردند که این نوعی فریبکاری با رمضان است!

اهل غیرت و خیر در مورد این مفاهیم بسیار سخن می‌گویند، اما درخواست آنان پاسخگویی ندارد. تودهٔ مردم نیز تا پایان به راهی که می‌روند ادامه می‌دهند. این توده نیز توده‌ای بیدار و روشن نیست…

بنده به کم نمودن ساعت‌های تماشای تلویزیون به پایین ترین حد ممکن دعوت می‌نمایم، و چه بهتر که این در زمان روزه‌داری در ماه مبارک رمضان باشد تا اینکه روزهٔ فرد مسلمان با نگاه‌های ناپاک و حرام، آلوده نگردد.

همچنین به پای‌بندی به سنت پاک نبوی در بسیار تلاوت نمودن قرآن، به تأخیر انداختن سحری، اعتکاف نمودن در مساجد و فراخ دستی در انفاق دعوت می‌کنم تا بتوانیم با بیشترین تعداد ممکن فقرای مسلمین همدردی نماییم و تا اینکه خداوند عزوجل به روزی ما افزوده و برکات را بسوی ما سرازیر نماید.

همینطور مردم را به سمت جا انداختن عادتهای جدید در مصرف فرا می‌خوانم، بدین سان که باید بر این اصرار داشته باشیم که آن چه را از مواد غذایی در رمضان استفاده می‌کنیم بسیار کمتر از آن چیزی باشد که در هر ماه دیگری مصرف می‌شود، بر عکس آنچه که امروزه بسیاری از مردم انجام می‌دهند.

در مردم بسیاری از معانی خیر، نجابت و حرص بر نیکی وجود دارد؛ اما آگاهی آنها اندک است، از صبر کمی برخوردارند و درک آنان در مورد روش‌های بهره‌وری نیک از این ماه روزه کم می‌باشد…

می خواهم مقدم این میهمان گرانقدر را که با همهٔ میهمانان دیگر متفاوت است به شما تبریک بگویم و از الله خواهانم که روزه و نمازهایِ قیام من و شما را قبول نموده و ما را از بندگان برگزیده و خالص‌ترین دوستانش قرار دهد، همانا او شنوا و اجابت کننده است.

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 45
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 23
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 23
  • بازدید ماه : 44
  • بازدید سال : 56
  • بازدید کلی : 653