loading...
اهل سنت ویکیپدیا
جهاندیده بازدید : 3 2013/08/03 نظرات (0)

ستایش از آن الله است، او را حمد گفته و از او یاری می‌خواهیم و آمرزش می‌طلبیم و از بدی‌های نفس خود و از اعمال ناشایستمان به الله پناه می‌بریم. الله هر که را هدایت کند او گمراه‌گری نخواهد داشت و هر که را گمراه سازد او هدایت‌گری نخواهد یافت و گواهی می‌دهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحد و بی‌شریک است و گواهی می‌دهم که محمد، بنده و پیامبر اوست. درود و سلام بسیار خداوند بر او و بر اهل بیت و یاران او باد.

اما بعد، ای بندگان خداوند، تقوای او را آنگونه که شایسته است پیشهٔ خود سازید و در نهان او را مراقب خود بدانید.

ای مسلمانان: خداوند بنی آدم را گرامی داشت و آنان را بر بسیاری از آفریده‌های خود برتری بخشید و از میان آنان گروهی را به پیامبری خود انتخاب کرد و از میان آنان بهترین‌شان، محمد بن عبدالله که بهترین بنی‌هاشم است و آنان نیز بهترین قریش‌اند را برگزید… خداوند او را برای هدایت این امت به دین استوار خود و راه راست او انتخاب کرد، او که زندگی عملی‌اش عبادت بود و شکر خداوند، و دعوت و بردباری، و آزمایش و صبر، و اخلاقی والا به همراه خوش‌بینی… شمائلش عطرآگین و سیره‌اش پربار…

ابن قیم رحمه الله می‌گوید: «نیاز بندگان به شناخت پیامبر و آنچه آورده است، و راستگو دانستن وی در اخباری که آورده است و طاعت از اوامر او، بالاتر از ضرورت است».

هیچ خیری نیست مگر آنکه او امتش را بدان راهنمایی کرده است، و هیچ شری نیست مگر آنکه نسبت به آن هشدار داده، و خود دربارهٔ خود فرموده است: «هیچ خیری نزد من نیست مگر آنکه آن را از شما باز نخواهم داشت» [متفق علیه]

او نصف دوران رسالتش را تنها برای دعوت به سوی یک قضیه صرف نمود، دعوتی که هر کس آن را استجابت نکرد در آتش جاودانه می‌شود و بهشت بر او حرام می‌گردد، دعوتی که او رسالتش را بر کوه صفا با آن علنی نمود و خطاب به قریش فرمود: «بگویید لا إله إلا الله، رستگار شوید».

او ده سال را در مکه به چیزی جز این دعوت نکرد، سپس تا وفات خود به دیگر جنبه‌های شریعت ـ به همراه توحید ـ پرداخت و همهٔ کسانی را که دعوتش را اجابت کرده‌اند به دعای مستجاب خود در قیامت وعده داده و گفته است: «هر پیامبری دعایی مستجاب دارد و هر یک از آنان دعای خود را در دنیا خواسته‌اند اما من دعای خود را گذاشته‌ام که شفاعت من برای امتم در قیامت است که ان شاءالله به دست خواهد آمد، [آن هم برای کسانی] که کسی را به خداوند شریک نیاورده‌اند» [متفق علیه]

او برای خداوند بسیار عبادت‌گزار بود و طاعت و عبادت او را به بهترین وجه به جای می‌آورد، پاهایش از شدت طولانی بودن قیام می‌شکافت، گاهی تنها در یک رکعت بقره و آل عمران و نساء را می‌خواند، و در تلاوت قرآن بسیار خوش صدا بود. بَراء ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: «شنیدم که پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در نماز عشاء {وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ} را می‌خواند، پس ندیدم کسی از او خوش‌صداتر یا خوش‌قرائت‌تر باشد» [متفق علیه]

برای خداوند خاشع و فروتن بود، نماز می‌گزارد در حالی که بر اثر گریه از سینه‌اش صدایی مانند صدای دیگ بلند می‌شد و زبانش از یاد خداوند خسته نمی‌شد. عائشه ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: «در همه حالش خداوند را یاد می‌کرد» [به روایت مسلم]

و ابن عمر ـ رضی الله عنهما ـ می‌گوید: «ما برای رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در یک مجلسش می‌شمردیم که صد بار می‌گفت: ربِّ اغفر لی وتُب علیَّ، إنک أنت التواب الرحیم، پروردگارا مرا مورد آمرزش قرار ده و توبه‌ام را بپذیر، که همانا تو بسیار توبه‌پذیر و مهربانی».

نماز را دوست می‌داشت و نسبت به آن سفارش می‌نمود؛ انس ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: عموم وصیت پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در هنگام وفات این بود: «نماز، و [نیکی نسبت به] بردگانتان». انس می‌گوید: آنقدر این را تکرار کرد تا جایی که سینه‌اش به غرغره افتاد اما زبانش نمی‌توانست آن را بگوید، ـ یعنی نسبت به نماز و بردگان آنقدر سفارش نمود تا آنکه روحش تسلیم جان آفرین گردید ـ [به روایت امام احمد]

وی کودکان صحابه را نسبت به نمازهای مستحب تشویق می‌کرد. یک بار به ابن عمر که نوجوان بود فرمود: «عبدالله بهترین مرد است اگر شب را نماز می‌گزارد» [متفق علیه]

یقین او نسبت به خداوند بسیار بالا بود، یقین داشت که شفا در کلام خدا است و خود را به واسطهٔ کلام الله رُقیه می‌کرد. عائشه ـ رضی الله عنها ـ می‌گوید: «هنگامی که از بیماری رنج می‌برد مُعَوَذات ـ یعنی سوره‌های اخلاص و فلق و ناس ـ را بر خود می‌خواند و می‌دمید» [متفق علیه]

پیامبران پیش از خود را گرامی می‌داشت. یک بار مردی به او گفت: ای بهترین آفریدگان! پس در پاسخ او فرمود: «او ابراهیم است [که بهترین آفریدگان است]»؛ [به روایت مسلم]

وی از زیاده‌روی و غلو در بزرگداشت خود نهی نمود و فرمود: «چنانکه نصارا در مورد فرزند مریم زیاده‌روی کردند در مورد من زیاده‌روی و غلو نکنید، بلکه من بنده‌ای هستم، پس بگویید: بندهٔ خداوند و پیامبر او» [به روایت بخاری]

همه کس را ـ حتی اگر مخاطبش کودک بود ـ به این دین دعوت می‌کرد، یک بار نوجوانی یهودی را عیادت کرد و کنار سرش نشست و گفت: «اسلام بیاور» پس آن نوجوان اسلام آورد. [به روایت بخاری]

در برابر کودکان فروتنی پیشه می‌کرد و عقیده را در قلب آنان می‌کاشت. یک بار خطاب به ابن عباس فرمود: «ای نوجوان! من سخنانی را به تو می‌آموزم: خداوند را حفظ کن تا تو را حفظ کند، خداوند را حفظ کن، او را در برابر خود خواهی یافت، اگر چیزی خواستی از الله بخواه و اگر یاری جستی از الله یاری بجوی» [به روایت ترمذی]

در آموزش صحابه نرمی را رعایت می‌کرد و محبت قلبی خود را برای آنان آشکار می‌کرد؛ یک بار دست معاذ را گرفت و خطاب به او فرمود: «به خدا سوگند که تو را دوست دارم، ای معاذ تو را سفارش می‌کنم که در پس هر نماز این را فراموش نکنی که بگویی: اللهم أعِنِّی على ذِکرِکَ وشُکرِکَ وحُسنِ عِبادتِک ـ خداوندا مرا برای یاد خود و شکر خود و نیکو به جای آوردن عبادت خود یاری ده» [به روایت نسائی]

نه خشونت می‌ورزید و نه تکبر پیشه می‌کرد؛ بلکه سینه‌اش برای همه فراخ بود؛ یک روز در حالی که خطبه می‌گفت مردی وارد شد و گفت: ای رسول خداوند! مردی غریبه آمده است و دربارهٔ دین خود می‌پرسد، نمی‌داند دینش چیست! آن مرد می‌گوید: رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ خطبه‌اش را قطع کرد و به سوی من آمد تا آنکه نزد من رسید و برایش یک صندلی آوردند که گمان کردم پایه‌های آن از آهن است. راوی می‌گوید: پس رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بر آن نشست و همچنان آنچه را خداوند به او یاد داده بود به من یاد داد، سپس به خطبهٔ خویش برگشت و آن را به پایان رساند. [به روایت مسلم]

وی نسبت به جوانان یاور و دلسوز بود. مالک بن حویرث می‌گوید: در حالی که جوانانی هم سن و سال بودیم به نزد پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ آمدیم، پس بیست شب نزد او ماندیم تا جایی که او گمان کرد دلمان برای خانواده‌هایمان تنگ شده است و از ما دربارهٔ بازماندگانمان پرسید و او را نسبت به آنان آگاه نمودیم. راوی می‌گوید: او بسیار نرم‌خو و مهربان بود، فرمود: «به سوی خانواده‌های خود برگردید و آنان را آموزش دهید و امر نمایید و همانطور که دیدید من نماز می‌گزارم، نماز بگزارید» [متفق علیه]

اخلاق وی بسیار نیک بود، بد زبان نبود و حیای او از حیای دوشیزه بیشتر بود و هیچگاه در زندگی خود کسی را با دست خود نزد، عائشه ـ رضی الله عنها ـ می‌گوید: «رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ هیچگاه چیزی را به دست خود کتک نزد، و نه هیچ زن و یا خادمی را نیز نزد، مگر آنکه در راه خداوند به جهاد برود، و هیچگاه برای خود انتقام نگرفت؛‌ بلکه عفو می‌کرد و می‌بخشید و اگر میان انتخاب دو چیز مختار می‌شد تا جایی که گناه نبود آسان‌ترین آن را بر می‌گزید».

او گشاده روی بود؛ جریر بن عبدالله می‌گوید: «رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ هیچ‌گاه من را نمی‌دید مگر آنکه تبسم می‌کرد».

پیوند خویشاوندی خویش را پیوسته می‌داشت و در سخن خود راستگو بود و نیاز محتاجان را برآورده می‌نمود؛ خدیجه خطاب به ایشان فرمود: «تو پیوند خویشاوندی را نگه می‌داری و راستگویی پیشه می‌کنی و ناتوانان و فقیران را یاری می‌رسانی…»

نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود، قبر مادرش را زیارت کرد و گریست تا آنجا که کسانی که دور و برش بودند را به گریه انداخت و فرمود: «از پروردگارم اجازه خواستم که برای او آمرزش بخواهم، پس به من اجازه داده نشد، و از او اجازه خواستم که قبرش را زیارت کنم و مرا اجازه داد» [به روایت مسلم]

نسبت به همسایه سفارش می‌نمود و بر حسن جوار و بزرگداشت همسایه تشویق می‌کرد. خطاب به ابوذر فرمود: «اگر آبگوشتی پختی آب آن را زیاد کن و به همسایگانت هم برس» [به روایت مسلم]

مهربان و رقیق القلب بود و نسبت به زیردستانش آسانگیر بود؛ انس ده سال خدمتکاری او را کرد و در این ده سال حتی اف به او نگفت، و هیچ‌گاه نگفت چرا این کار را کرده‌ای و یا چرا آن کار را نکرده‌ای.

نسبت به ناتوانان و بیماران مهربان بود و دستور داد هر کس آنان را امامت می‌کند به خاطر آنان نماز را کوتاه‌تر بخواند.

نسبت به مردم بسیار دلسوز و شکیبا بود، یک بار بیابان‌نشینی از روی نادانی در مسجد ادرار نمود، پس مردم او را دوره کردند تا او را تنبیه کنند، اما پیامبر خطاب به آنان فرمود: «او را رها کنید تا کارش را تمام کند و بر روی ادرارش دلوی آب بریزید، زیرا شما آسانگیر مبعوث شده‌اید نه سختگیر» [به روایت بخاری]

بسیار بخشنده و بزرگوار بود، هیچ سائل یا محتاجی را دست خالی برنمی‌گرداند، حکیم بن حزام ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: «از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مال خواستم، او به من عطا کرد، باز خواستم، باز به من عطا کرد، باز خواستم باز هم به من عطا کرد» [متفق علیه]

مردی به نزد او آمد، پس پیامبر به اندازهٔ میان دو کوه به او گوسفندان غنیمت را عطا کرد. یک بار مردی پیامبر را دید که بُرده‌ای بر دوش دارد، گفت: چه زیباست! آن را به من بپوشان! پس پیامبر آن را به او بخشید. [به روایت بخاری]

پاک بود و جز پاکی نمی‌خورد، از هرگونه شبهه‌ای در غذا دوری می‌کرد و می‌فرمود: «گاه به نزد خانواده‌ام بر می‌گردم پس خرمایی را می‌بینم که بر رختخواب من افتاده است، آن را بر می‌دارم که بخورم اما می‌ترسم که خرمای صدقه باشد و آن را می‌اندازم» [متفق علیه]

صحابه را حتی اگر کم سن و سال بودند گرامی می‌داشت، دربارهٔ اسامه بن زید که در آن روز تنها ۱۸ سال داشت فرمود: «شما را نسبت به او سفارش می‌کنم که او از صالحان شماست» [به روایت مسلم]

و اگر کسی از اصحاب بیمار می‌شد به عیادتش می‌شتافت و برای مصیبتش اندوهگین می‌شد. یک بار به عیادت سعد بن عبادة رفت و دید که به شدت بیمار است و در اثر آن گریست.

نسبت به اصحابش وفادار بود و هیچ‌گاه محبت و ایثارشان را فراموش نمی‌کرد. آخرین روزی که به منبر بالا رفت فرمود: «شما را نسبت به انصار سفارش می‌کنم؛ زیرا آنان گروه من و مورد اطمینان من و خاصان منند، آنچه را بر عهده‌شان بود انجام داده‌اند و حقوقی که بر گردن دیگران دارند باقی مانده است، پس از نیکانشان بپذیرید و از آنکه از آنان ستمی روا داشته است درگذرید» [به روایت بخاری]

جایگاه خدیجه و بخشش سخاوتمندانه و خرد او را از یاد نبرد و پس از وفات وی همیشه او را به نیکی یاد می‌کرد و رابطهٔ خود را با خویشاوندان او حفظ می‌نمود و به دوستان او نیکی می‌کرد.

همچنین از روی وفای به ابوبکر صدیق در پایان عمر خود امر نمود که همهٔ درهایی را که به مسجد باز می‌شوند جز در ابوبکر ببندند.

و با وجود سنگینی وظیفه‌ای که بر عهدهٔ‌ او نهاده شده بود با خانواده‌اش به نیکی معاشرت می‌کرد و نسبت به آنان مهربان بود و همین که وارد خانه‌اش می‌شد به کار آنان مشغول بود تا آنکه برای نماز خارج می‌شد.

با فرزندان و نوه‌هایش بسیار مهربان بود و آنان را بزرگ می‌داشت. هنگامی که دخترش فاطمه وارد می‌شد برای او برمی‌خواست و دستش را می‌گرفت و او را در جایی که نشسته بود می‌نشاند.

حسن را بر گردن خود سوار می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا من او را دوست می‌دارم پس او را دوست بدار» [متفق علیه]

یک بار بر صحابه خارج شد در حالی که نوه‌اش أمامة بر دوش وی بود، پس با آنان نماز گزارد و هنگامی که به رکوع می‌رفت او را بر زمین می‌گذاشت و همین که بلند می‌شد او را بر می‌داشت. [متفق علیه]

عثمان ـ رضی الله عنه ـ رفتار او با صحابه را چنین وصف می‌کند: «رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را در سفر و حضر همراهی کردیم. او به عیادت بیمار ما می‌رفت و در تشییع جنازه‌های ما شرکت می‌کرد و همراه با ما به غزوه می‌آمد و با کم و زیاد با ما هم‌دردی می‌کرد» [به روایت احمد]

سختی زندگی را چشید چنانکه عائشه ـ رضی الله عنها ـ می‌فرماید: «زنی به همراه دو دخترش نزد من آمد و از من چیزی می‌خواست، اما نزد من جز یک دانه خرما نیافت» [متفق علیه]

از گرسنگی به شکم خود سنگ می‌بست؛ عمر ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: «آیا برایتان کافی نیست که هر چه می‌خواهید می‌خورید و می‌نوشید؟ من پیامبرتان را دیدم که حتی خرمای نامرغوب نمی‌یافت که شکمش را با آن سیر کند» [به روایت مسلم]

سخت‌ترین سختی‌ها و مصیبت‌ها را در دنیا تجربه کرد، یتیم بزرگ شد، از سرزمینتش اخراج شد، سه سال در شعب در محاصره قرار گرفت، از دست قریش در غار مخفی شد، شش فرزند خود را در حیات خود از دست داد، قومش حتی در هجرتگاهش به جنگ او آمدند، اهل نفاق علیه او دست به نیرنگ زدند، به او زهر خورداندند، او را سحر کردند، و می‌گفت: «برای خداوند چنان ترسانده شدم که کسی ترسانده نشد، و در راه خداوند چنان اذیت شدم که کسی اذیت نشد».

اما با همهٔ سختی‌ها و مصیبت‌هایی که در زندگی دید، همیشه در زندگی خود خوش‌بین بود و می‌گفت: «خوش‌بینی و خوش‌فالی و سخن نیک را دوست دارم» [متفق علیه]

از دنیا روی برگرداند و به آنچه نزد خداوند است امید ورزید و می‌گفت: «مرا چه به دنیا، من در دنیا نیستم جز به مانند سواره‌ای که به سایه‌ای پناه آورده سپس می‌رود و آن را ترک می‌گوید» برای همین از دنیا رفت و چیزی به جای نگذاشت. عائشه ـ رضی الله عنها ـ می‌گوید: «رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از دنیا رفت و هیچ درهم و دینار و گوسفند و شتری به جای نگذاشت و به چیزی نیز وصیت نکرد».

علی ـ رضی الله عنه ـ او را چنین توصیف می‌کند: «نه پیش از او و نه پس از او به مانندش ندیدم».

اما بعد ای مسلمانان:

پیامبر ما امانت رسالت را ادا نمود و برای امتش خیرخواهی کرد و فرمود: «مثال من و شما به مانند مردی است که آتشی افروخته است، پس حشرات و پروانه‌ها به آن هجوم می‌آورند و در آن می‌افتند و او آنها را از آتش دور می‌کند، و من نیز شما را گرفته‌ام که در آتش نیفتید و شما از دست من در می‌روید» [به روایت مسلم]

اما وفاداری امت نسبت به او این است که حق او را ادا نمایند که همان ایمان به او و راستگو دانستن اوست زیرا او ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می‌فرماید: «هیچ‌کس از این امت، نه یهودی و نه نصرانی نیست که، دربارهٔ من بشنوند و سپس در حالی بمیرد که به آنچه آورده‌ام ایمان نیاورده است، مگر آنکه از اهل آتش خواهد بود» [به روایت مسلم]

همینطور از دیگر حقوقی که او بر گردن امتش دارد مقدم داشتن محبت او بر دیگر دوست داشتنی‌هاست، رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: «کسی از شما ایمان نمی‌آورد تا آنکه من نزد او از فرزندان و پدر و مادر او و همهٔ مردم محبوب‌تر باشم» [متفق علیه]

همینطور اطاعت او در دستورات وی و دوری از آنچه نهی نموده است. رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می‌فرماید: «همهٔ امت من به بهشت وارد می‌شوند مگر آنکه خود نخواهد» گفتند: ای رسول خدا! کیست که از وارد شدن به بهشت ابا ورزد؟ فرمود: «هرکه اطاعت من کند به بهشت وارد می‌شود و هر که از من سرپیچی کند خود ابا ورزیده است» [به روایت بخاری]

همچنین از اصول گواهی دادن به پیامبری او این است که عبادت خداوند، جز بر اساس شریعت او صورت نگیرد، چنانکه خود فرموده است: «از امور نوساخته در دین برحذر باشید».

همینطور مطالعهٔ سیرت او و شناخت راه و روش او در همه حال و گسترش دعوت او در زمین، و اینکه مسلمان به همان چیزی دعوت کند که او مردم را به آن دعوت نمود یعنی: توحید و اوامر دین و نیکی‌ها و فضائل آن، و هر که پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را در عبادات و معاملات الگوی خود قرار دهد، به خوشبختی و سعادت دست یافته است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم: {لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا} [احزاب: ۲۱]

خداوند برای من و شما در قرآن عظیم برکت نهد و با آیات و ذکر حکیم سود رساند، آنکه را شنیدید گفتم و برای خود و شما و همهٔ مسلمانان از هر گناهی از خداوند بزرگ آمرزش می‌خواهم پس از او آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده و مهربان است.


ستایش مخصوص خداوند است برای احسان وی، و او را برای توفیق و منتش شکر می‌گویم و گواهی می‌دهم که معبودی به حق نیست جز الله که تنها و بی‌شریک است و گواهی می‌دهم که پیامبر ما محمد، بنده و پیامبر اوست، درود و سلام خداوند بر او و بر اهل بیت و یاران او باد.

ای مسلمانان: سعادت دو جهان در طاعت او ـ علیه الصلاة و السلام ـ است و هدایت و عزت و رستگاری به اندازه‌ای است که بنده از وی پیروی نماید، چنانکه خداوند متعال می‌فرماید:

{وَإِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا} [نور: ۵۴]

(و اگر از او پیروی کنید، هدایت می‌یابید)

هر که از او اطاعت نماید دین و دنیایش به صلاح آمده و سینه‌اش فراخ می‌گردد. هر که می‌خواهد پیامبر رفیق و هم‌نشین او در آخرت باشد، باید پیرو او باشد و سنتش را در پی گیرد، و از هر آنچه با گواهی به پیامبری او در تضاد است روی گرداند. خداوند متعال می‌فرماید:

{وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا} [نساء: ۶۹]

(هر که از الله و پیامبر اطاعت کند آنان با کسانی‌اند که خداوند بر آن‌ها منت نهاده از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان و چه نیک رفیقانی‌اند آنان!)

سپس بدانید که خداوند شما را به درود و سلام بر پیامبرش امر نموده و فرموده است:

{إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الذِیْنَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیْمًا} [احزاب: ۵۶]

خداوندا بر پیامبرت محمد درود و سلام فرست و از خلفای راشدین، ابوبکر و عمر و عثمان و علی، که به حق حکم می‌نمودند و از دیگر صحابهٔ پیامبرت راضی و خشنود باش، و همچنین از ما با عفو و کرم خود خشنود باش ای گرامی‌ترین گرامیان.

خداوندا اسلام و مسلمانان را عزت ده، و شرک و مشرکان را خوار گردان و دشمنان دین را نابود ساز و این سرزمین و دیگر سرزمین‌ها را در امن و امان بدار.

خداوندا اوضاع مسلمانان را در همه جای دنیا اصلاح نما، خداوندا جان آنان را حفظ نما و آن‌ها را به زیبایی به سوی خود باز گردان.

{پروردگارا ما را در دنیا و آخرت نیکی عطا کن و از آتش دوزخ دور بدار} [بقره: ۲۰۱]

خداوندا ما از تو توفیق و سعادت را در دنیا و آخرت خواهانیم. خداوندا ما را با پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان محشور گردان.

{پروردگارا ما به خود ستم نمودیم و اگر تو ما را مورد مغفرت و رحمت خود قرار ندهی بی‌تردید از زیانکاران خواهیم بود} [اعراف: ۲۳]

بندگان خداوند: {همانا الله شما را به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان سفارش نموده و از فحشا و منکر و تجاوز باز می‌دارد، او شما را چنین پند می‌دهد باشد که پندپذیر گردید} [نحل: ۹۰]

پس خداوند بزرگ را یاد کنید تا شما را یاد کند و او را برای نعمت‌هایش شکر گویید تا شما را افزون دهد، و همانا یاد الله بزرگتر است و الله به آنچه می‌کنید آگاه است.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 45
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 36
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 28
  • بازدید ماه : 49
  • بازدید سال : 61
  • بازدید کلی : 658