loading...
اهل سنت ویکیپدیا
جهاندیده بازدید : 4 2013/07/30 نظرات (0)

تعریف ایمان، بساطت و مراتب ایمان و موجبات ارتداد

نوشته‌ی: حضرت شیخ الحدیث علامه سیدمحمد یوسف حسین‌پور حفظه الله

01242671484تعریف ایمان
ایمان در لغت به معنای تصدیق و باور داشتن است، هر چند گاهی به معنای وثوق و اطمینان نیز به کار می‌رود؛ اما در اصطلاح شرعی عبارت است از: «تصدیق و جزم به مسایل ضروری دین»، از این رو تصدیق مسایل ظنی و اجتهادی که موجب علم ضروری نمی‌شود، در پیدایش ایمان کافی نیست، و انکار آن نیز موجب کفر نمی‌شود.
بساطت و ترکیب ایمان
در این مسأله دیدگاه‌هـا مختلف است؛ گـروهـی ایمـان را مرکب از سه رکن دانسته‌اند:
۱٫ تصدیق قلبی؛
۲٫ اقرار زبانی؛
۳٫ عمل جوارحی.
محدثان می‌گویند: عمل صالح رکن ایمان است، اما رکن از دو قسم تشکیل می‌گردد، اصلی و فرعی، و عمل از ارکان فرعی به شمار می‌آید. نظیر شاخه درخت که با جدا شدن، نام درخت بر او صدق می‌کند. معتزله و خوارج نیز از کسانی هستند که ایمان را از سه امر فوق مرکب دانسته‌اند به گونه‌ای که با فقدان یکی از آن‌ها ایمان نیز از بین می‌رود؛ زیرا قاعده‌ی عقلی بر آن است که مرکب با بعضی از اجزا منتفی می‌شود.
البته بین معتزله و خوارج در یک نکته اختلاف است و آن این‌که معتزله می‌گویند: با ترک عمل صالح یا ارتکاب گناه کبیره، نه مؤمن بر او صدق می‌کند و نه کافر، بلکه فرد سومی است؛ یعنی فاسق. اما خوارج می‌گویند: چنین شخصی از ایمان بیرون رفته و کافر می‌شود.
محققان از فقها و متکلمان، ایمان را بسیط دانسته و می‌گویند: ایمان تصدیق قلبی است اما اقرار زبانی و عمل جوارحی شرط لازم آن می‌باشد. اقرار زبانی را از آن جهت شرط دانسته‌اند تا کسانی را که در دل یقین و معرفت دارند، اما در ظاهر و با زبان اقرار نمی‌کنند، خارج سازند. از این رو اقرار را در برابر جحود قرار

داده‌اند؛ «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا» [نحل: ۱۴]؛ «با آن‌که در پیش خود یقین داشتند، از کبر و نخوت و ستمگری انکار کردند.»
البته اقرار در صورتی شرط است که عذر و مانعی وجود نداشته باشد؛ زیرا اقرار زبانی در موارد ترس و اکراه ساقط می‌شود، چنان‌که در قرآن کریم می‌فرماید: «إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ» [نحل: ۱۰۶]؛ «جز آن‌که از روی اجبار به زبان کافر شود و دلش در ایمان ثابت باشد.»
بنابراین اگر کسی در غیر موارد ضرورت شهادتین را به زبان نگوید، کافر است. چنان‌که اگر کسی التزام به اسلام نداشته باشد و از کفر برائت نجوید ـ مانند هرقل ـ نیز مسلمان نیست.
مراتب ایمان
در این مسأله نیز علما دیدگاه‌های مختلف دارند کسانی که ایمان را مرکب دانسته‌اند، زیاده و نقیضه ایمان را پذیرفته‌اند، در برابر کسانی که به بساطت ایمان معتقد هستند.
محدثان برای ایمان دو مرتبه ذکر کرده‌اند:
۱٫ مرتبه‌ی نخست، تصدیق قلبی است. اثر این مرتبه نجات از آتش دوزخ است هر چند مدتی در آتش بماند.
۲٫ مرحله‌ی کامل‌تر عبارت است از تصدیق به قلب، اقرار به زبان و عمل به جوارح، که باعث ورود به بهشت می‌شود. بر این اساس اگر عمل صالح نباشد ایمان محفوظ است.
از این رو منافق چون از مرتبه‌ی نخست، یعنی تصدیق قلبی بی‌بهره است، جزو مؤمنین به شمار نمی‌آید؛ چنان‌که در قرآن می‌فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آَمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآَخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ» [بقره: ۸].
اما فقها و متکلمان که ایمان را بسیط دانسته‌اند، عمل صالح را شرط اجرای احکام و باعث زینت و انبساط و نور می‌دانند.
کفر و اقسام آن
کفر بر دو قسم است: حقیقی و حکمی.
کفر حقیقی عبارت است از: انکار یکی از ضروریات دین و دارای چهار قسم است:
۱٫ کفر انکاری؛ یعنی انکار توحید به قلب و زبان.
۲٫ کفر جحودی؛ یعنی خدا را می‌شناسد اما با زبان اقرار نمی‌کند؛ نظیر شیطان.
۳٫ کفر عناد و لجاجت؛ یعنی خداوند بزرگ را شناخته و اقرار زبانی نیز دارد، اما از پذیرش ایمان سر باز می‌زند؛ مانند هرقل.
۴٫ کفر نفاق؛ یعنی در ظاهر اقرار دارد، اما در دل کفر می‌ورزد؛ مانند منافقان.
کفر حکمی، کفری است که یکی از شعارها و نشانه‌های کفار را ملتزم باشد؛ زیرا التزام داشتن به شعارهای کفر نشانه‌ی تکذیب اسلام است؛ چنان‌که در شرح مواقف بدین مطلب اشاره شده است.
در حاشیه‌ی فیض الباری پیرامون اقسام کفر چنین آمده است: «اگر کسی اقرار و اذعان ظاهری و باطنی به اسلام نداشته باشد، کافر است و اگر اعتراف زبانی دارد، اما در قلب، کفر را پنهان نماید، منافق است. اگر اعتراف زبانی و قلبی داشته باشد، اما بعضی از ضروریات دین را بر خلاف اجماع امت تفسیر نماید، این شخص زندیق است، نظیر این‌که بگوید: آن‌چه در قرآن نسبت به بهشت و دوزخ آمده، حق است؛ اما بهشت و دوزخ در خارج وجود ندارد، بلکه مقصود از بهشت، ابتهاج و خوشحالی است که در پرتو ملکات پسندیده پیدا می‌شود و مقصود از آتش، ندامت و پشیمانی است که به وسیله‌ی ملکات ناپسند حاصل می‌گردد.»
موجبات ارتداد
مقصود از ارتداد، بازگشت از ایمان به کفر است. اگر مسلمانی یکی از ضروریات دین را انکار نماید ـ خواه با صراحت یا کنایه ـ مرتد می‌گردد. بنابراین انکار آن‌چه موجب تحقق ایمان می‌شود، کفر و ارتداد است.

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 45
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 24
  • بازدید سال : 36
  • بازدید کلی : 633